«بابا»‌ی بچه‌های جنگ

راه شلمچه- غلامرضا بنی اسدی روزنامه نگار،  «بابا» صدایش می‌کردند؛ نه اینکه پیر باشد، نه! تازه وقتی شهید شد، سی وچهارسالش بود. 

محمد رستمی را‌ می‌گویم که اولین «بابا»‌ی بچه‌های جنگ بود و دومینش «بابانظر». نمی‌دانم در شناسنامه اش هم این کلمه «بابا» را قید کرده اند یا نه؛ اما در شاخصه‌های فرماندهی و شخصیتی اش، به شدت این «بابا» بودن به چشم می‌آمد. سرشار از احساس مسئولیت بود و همه وجودش لبریز از عمل در میدان. نه عمل بی حساب که کتاب اعمالش خط به خط با سنجید گی در رفتار نوشته شده بود. این را از زبان علی معدنی می‌شود به خوبی خواند و فهم کرد به این روایت که «زمانی که رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت ا... خامنه ای، نماینده امام (ره) در شورای عالی دفاع بودند، در جلسه‌ای که بنده نیز در خدمتشان بودم، شهید رستمی نظراتی را درباره چگونگی دفاع خدمت آقا ارائه کردند که آقا فرمودند عجب فرد پخته‌ای و عجب نظر سنجیده و حساب شده ای. پس از آن جلسه جناب آقای بابا رستمی در خدمت آقا حدود نیم ساعت در صحن گُلف اهواز مطالبی در مورد وضعیت جنگ و دفاع توضیح دادند.» او‌ می‌سنجید و حساب می‌کرد.

 عملش هم به این قاعده بود؛ چنان که در خاطره عباس نعلبندان، می‌خوانیم که «ساعت ۱۱:۳۰ شب دشمن به مقر ما حمله کرد، تعدادی از بچه‌ها حضور نداشتند و هیچ کس نمی‌دانست بابا رستمی این‌ها را کجا برده است. یک بینش اطلاعاتی و امنیتی خاصی داشت که حتی به پرسنل خودش هم نگفته بود. آتش از درودیوار می‌بارید. اینجا بود که دلاوری دکتر چمران و بابا رستمی را با چشم خود دیدیم و این دو نفر هرکدام یک خمپاره ۶۰ را برداشتند و رفتند بالای پاسگاه، لوله خمپاره را -مثل قوی‌ترین چریک ها- بین پاهایشان گرفته بودند و شلیک می‌کردند. این قدر خمپاره ۶۰ زدند که بعد از دو ساعت منطقه آرام شد. از یک منطقه هم شلیک نمی‌کردند، بلکه در چرخش بودند تا دشمن گمان کند که کلی نیرو در برابرش هستند. در آن شب با این حماسه دو دلاور، نبرد را به پایان رساندیم؛ بدون تلفات.» در اینجاست که هم شأن «بابا» بودن محمد تعریف می‌شود و هم اشراف و توان نظامی او. به واقع او را هم می‌شود در کنار افرادی، چون برونسی از «استثنائات انقلاب» خواند که بی تجربه دوره‌های نظامی از توان فرماندهی بالا برخوردار بودند؛ چیزی که در محاسبه دشمنان به چشم نیامده بود. آنان ارتش ما را از هم پاشیده می‌پنداشتند و غافل بودند که اینجا «روح ا...» فرماندهی می‌کند که با نفس قدسی خود هم ارتش را نظمی نو و مؤمنانه می‌بخشد و هم از مردمان عادی، دلاورانی در تراز بابارستمی می‌سازد؛ مردانی که به سنت علوی، بسیار کار می‌کنند، اما به کم برای خود قانع اند، چنان که در روایت زین العابدین دین پناه نیز می‌خوانیم که «بابا رستمی به یک نوبت کاری بسنده نمی‌کرد، بلکه در دو یا سه نوبت فعالیت داشت؛ ولی فقط از یک جا حقوق می‌گرفت. هنگامی که فهرست‌های حقوقی تنظیم می‌شد و آن‌ها را برای امضا  خدمت مرحوم آیت ا... واعظ طبسی که ابتدای پیروزی انقلاب فرمانده کمیته انقلاب اسلامی خراسان برعهده داشت می‌داد، ایشان می‌گفت: چرا اسم خودت را ننوشته ای. بابا رستمی می‌گفت: من از جای دیگری حقوق می‌گیرم.  همان کفایت می‌کند.»  چون رستمی کارمند اداره کشاورزی بودند وشرایط اقتضایی انقلاب اسلامی بدلیل مدیریت ورایت ممتازی که داشتتداورابه نهاد های انقلاب کشانده بود بطوریکه ازبنیانگذران کمیته انقلاب اسلامی و پایه گذاران سپاه  پاسداران دیارخورشیدهشتم و درکنارشهیدان دکتردیالمه. شهید هاشمی نژاد. شهید موسوی قوچانی و. مرحوم واعظ طبسی والبته باهدایت پدارانه مقام معظم رهبری که در آن مقطع سکاندارحوادث اتقلاب در خراسان  بودندانجام وظیفه میکردند     وی تشنه خدمت بود، نه عطش زده دنیا. کاش هم سنجیده کاری او سرمشق شود برای همه و هم کسانی که چند مسئولیت دارند، از او بیاموزند که به یک حقوق باید بسنده کرد. ما به رسم امام علی (ع) مکلفیم بسیار کار کنیم؛ اما خود آن حضرت یادمان داده اند که باید کم برداشت تا به دیگران هم برسد.

اگر خوشت اومد لایک کن
4
آخرین اخبار