سابقی؛

نوازش دست یک استاد!

راه شلمچه- محمدرضا سابقی؛ مسئول حراج،  تار فرسوده ای را با بی میلی بر سر دست گرفت و گفت چند؟! چه کسی برای این تار قیمتی پیشنهاد می کند؟ از میان جمعیت یک نفر با تمسخر گفت:  یک دلار!  دومی گفت: دو دلار برای سوزاندن در بخاری دیواری. نفر سوم گفت: من سه دلار میخرم تا پسرم با آن بازی کند.

مردم بی دلیل می خندیدند!!!


ناگهان پیر مردی موقر با قدم هایی آرام و محکم از میان جمعیت بیرون آمد و تار کهنه را برداشت و به آن نگاه کرد و با دستمالی خاک آن را زدود ، سیم های آن را محکم کرد و انگشتان سحر آمیز خود را بر روی سیم ها به حرکت در آورد، آهنگی روح نواز در گوش ها پیچید، گویی فرشتگان سیم های نامریی ِ سازی گوش نواز را به صدا در آورده بودند، هیچ صدایی به گوش نمی رسید. همه چشم و گوش شده بودند و به آن نوای جان بخش دل سپرده بودند. 


 آهنگ به پایان رسید پیرمرد تار را روی میز گذاشت و آرام از سالن خارج شد. 

مسئول حراج بهت زده تار را برداشت، صدایی از گوشه ای گفت: هزار دلار 

و همانطور به قیمت تار افزوده گردید و سرانجام ده هزار دلار فروخته شد. چند نفری با حیرت از یکدیگر پرسیدند: راستی چه چیزی بر ارزش آن تار شکسته افزود؟ 

یکی از آن میان زیر لب گفت: نوازش دست یک استاد!
 داستان ذکر شده، حقیقتی بزرگ را در خود نهفته دارد ، هستند دانش آموزانی که در فراز و نشیب زندگی (باتوجه به ظاهر ژولیده، عملکرد ضعیف، رفتار و گفتار ناپسند) مانند تارهای فرسوده و بی ارزشی تصور می شوند که باید آنان را بازیچه ساخت، به حاشیه راند یا دور انداخت، ..


اما ،معجزه آنگاه اتفاق می افتد که دستهای معجزه گر و پیامبر گونه ی معلم ، با دست پر مهر، غبار  از روح آنان برگیرد تا نغمه ی زیبایشان را به گوش جان برساند تا همگان به چشم یک انسان متعالی به آنان بنگرند.



اگر خوشت اومد لایک کن
19
12
M‌ohsenجانباز۷۰٪ ۴ مهر ۱۴۰۰
متن خیلی زیبا بود
معلم خوب و عاشق نعمت بزرگی برای ملت است.
پاسخ
13
مریم ۴ مهر ۱۴۰۰
از کتاب معراج السعاده ملا احمد نراقی

آنکس که بداند و بخواهد که بداند
خود را به بلندای سعادت برساند
آنکس که بداند و بداند که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند و نداند که بداند
با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند
آنکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
آنکس که نداند و بخواهد که بداند
جان و تن خود را ز جهالت برهاند
آنکس که نداند و نداند که نداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند
آنکس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند
پاسخ
11
حسینی ۶ مهر ۱۴۰۰
درس معلم گر بود زمزمه محبتی
جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

ای کاش به تجمعات و اعتراضات معلمان توجهی شود.
پاسخ
آخرین اخبار