راه شلمچه- محمدرضا سابقی: ما وظیفه داریم که درباره (همه مردمان) ومسلمانها و نیز برادران مؤمن خودمان تا هر حدی که برایمان مقدور است حمل به صحت و درستی کنیم مگر آنجایی که شرعاً این راه بسته شده است.
این کار نقطه مقابل آن بیماری است که الآن در میان ما وجود دارد. این دستور میان ما هیچ اجرا نمیشود و همیشه ضدش اجرا میشود. فرض کنید افرادی می آیند به ما و شما درباره فردی حرفی میزنند، میگویند فلان فرد فلان فسق را مرتکب میشود یا فلان انحراف عقیدهای را پیدا کرده. ما از خود آن آدم میپرسیم: درباره تو چنین حرفی میزنند، قضیه چیست؟
یک وقت خودش اقرار میکند، میگوید راست میگویند. اگر اقرار کرد دیگر کار تمام شده (اقرار العقلاء علی انفسهم جایز). و یک وقت میگوید: خیر، دروغ میگویند، من چنان فسقی را مرتکب نشدهام یا فلان انحراف عقیدهای که به من نسبت میدهند، این جور نیست. کسی در کتابش یک چیزی نوشته. از خودش میپرسند مقصود تو در اینجا چه بوده؟ از خودش باید توضیح خواست. اصلًا دستور اسلام این است.
و ما درست بر ضد دستور اسلام رفتار میکنیم. یک کسی یک کتاب مینویسد. مثلًا از کتاب او بوی این میآید که در باب علم امام یک حرفی زده که معنایش این بوده که امام حسین از شهادت خودش در کربلا بیخبر بوده است. ما چکار باید بکنیم؟ خود آن آقا را میخواهیم. اصلًا وظیفه اسلامی این است. قبل از اینکه جار و جنجال راه بیندازیم و سروصدا بکنیم، قبل از اینکه حرفی بزنیم، باید خود او را بخواهیم، بگوییم ما از شما خواهش میکنیم نظر خودتان را درباره این مسئله توضیح بدهید.
او نظر خودش را میگوید. یک وقت به طور صریح و قاطع میگوید خیر، من این مطلب را قبول ندارم. اگر سخنی گفت که برخلاف عقیده ما بود و این عقیده از عقایدی بود که جزء ضروریات مذهب است، میگوییم راه تو از راه ما جداست. اما اگر خودش توضیح داد، ولو توضیحش برخلاف ظاهر عبارتش بود، و ما دیدیم آنچه که او توضیح میدهد چیز بدی نیست، دیگر نباید حمل به فساد کنیم و جار و جنجال راه بیندازیم و تکفیر و تفسیق کنیم و احیاناً (واویلا چه چیزهایی هست!) افرادی بگویند من یقین دارم این آدم ولدالزناست! از کجا؟ چون میگویند فلان حرف را زده. یا در باره مسائل دیگر چه صغرا و کبراهایی میچینند! و چه گناهان بزرگی را که به نام نهی از منکر مرتکب میشوند!
اسلام میگوید: انْ شَهِدَ عِنْدَک خَمْسونَ قَسامَةً عَلی أنَّهُ قالَهُ وَ قالَ لَمْاقُلْهُ فَصَدِّقْهُ وَ کذِّبْهُمْ اگر پنجاه بینه شرعی حرفی را میزنند، از خودش که پرسیدید گفت من چنین چیزی نگفتم، حرف خودش را بپذیرید.
وقتی از خودش پرسیدیم و گفت نه، حرف خودش را قبول کنیم. حالا که حرف او را قبول کردیم، پس با کسانی که آمدند علیه وی نظر دادند و او را متهم کردند چه رفتاری کنیم؟ آیا آنها را تفسیق کنیم که شما چرا تهمت زدید؟ نه، با آنها هم بد رفتار نمیکنیم، به آنها میگوییم شما هم اشتباه میکنید. دیگران میگویند پس آنها چه گفتند؟ میگوییم آنها هم اشتباه کرده اند، سوء تفاهم برایشان پیدا شده است. به این ترتیب است که نفاق و اختلاف در جامعه مسلمین پیدا نمیشود.
اگر ما به این دستور عمل کنیم این همه نفاق و اختلاف در میان ما پیدا نمیشود، تا جایی که ممکن است هم آن طرف را حمل به صحت کردهایم هم این طرف را،
چون دستور اسلام است که "ضَعْ فِعْلَ اخیک عَلی احْسَنِهِ./ فعل آن فرد را حمل به احسن و اصلحش کن، فعل این فرد را هم حمل به صلاحش کن. آن را به وجه احسن توجیه کن، این را هم به وجه احسن توجیه کن. بله، یک وقت به مرحله هایی میرسد که ما نمیتوانیم توجیه کنیم. یک کسی خودش اقرار میکند یا به طور صریح و قاطع حرفی را مینویسد که اصلًا قابل توجیه نیست و بر ضد ضروریات دین و مذهب است، آنجا باید مبارزه کرد، شدید هم باید مبارزه کرد. یا یک وقتی یک بینه شرعی بر امری اقامه میشود، آن حساب دیگری است.
■ آشنایی با قرآن، ج ۳، ص ۲۴۸ - ۲۵۰
يکي از بزرگان گفت: پارسايي را چه گويي در حق فلان عابد که ديگران در حق وي بطعنه سخنها گفتهاند؟ گفت بر ظاهرش عيب نميبينم و در باطنش غيب نميدانم.
هر كه را جامه پارسا بينى
پارسا دان و نيك مرد انگار
ور ندانى كه در نهانش چيست
محتسب را درون خانه چكار