عصر عاشورا چگونه پایان گرفت؟

پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش عمر سعد لعین دستور داد سر‌های شهدا را از بدن جدا کردند آنگاه سر‌ها را بین قبیله‌هایی که در رکابش می‌جنگیدند تقسیم کردند تا نزد پسر زیاد ببرند و از این طریق به او تقرب جویند.

به گزارش راه شلمچه، بعد از شهادت امام حسین علیه‌السلام و یاران باوفایش در عصر عاشورا مصائب و مشکلات خاندان امام صد چندان شد.

ذوالجناح اسب آن حضرت، چون امام را شهید دید در حالی که یال و کاکلش به خون آن حضرت آغشته بود روان به سوی سراپرده حرم شد افراد عمرسعد خواستند خواستند که او را بگیرند آن اسب با وفا چندی از آن‌ها را زخمی کرد و به سوی سرای حرم رفت، چون نزدیک خیمه زنان رسید شیهه‌های بلندی می‌کشید.

اهل حرم صدای اسب امام را شنیدند سراسیمه بیرون دویدند و اسب آن حضرت را بدون صاحب دیدند و دانستند که آن جناب شهید شده است آن وقت بود که گریه و شیون آن‌ها بالا گرفت و فریاد «واحسینا و وا اماما» بلند شد.


پس از آن که سپاه کوفه از کشتن امام حسین (ع) یارانش فارغ شدند دست به غارت و یغماگری و تاراج و چپاولگری لباس‌ها و اشیا همراه امام زدند و هر کدام چیزی بر خود برداشتند از جمله پیراهن، عمامه، کفش، شمشیر، انگشتر، زره که (بترا) نام داشت همه را به غارت بردند و پیکیرش را برهنه بر زمین کربلا رها کردند.


از آن طرف آن لشکر شیطان و ناجوانمرد با بی‌حیایی تمام بر خیام حرم حمله کردند، ولی مادامی که اهل بیت در خیمه‌ها بودند کسی را جرأت آن نبود که داخل خیمه‌ها شود و چیزی بردارند پس در حالی که اهل بیت در خیمه‌ها بودند خیمه‌ها را آتش زدند. پس زنان و بچه‌ها که چنین دیدند با پای برهنه گریان و شیون کنان و هراسان پای به فرار گذاشته و از هر سوی می‌دویدند آن لشکر هم دست به غارت حرم زدند و زنان و بچه‌ها را به ضرب تازیانه می‌زدند و زیور آلات و روپوش آن‌ها را به غارت بردند.


در این حال شمر به خیام علی‌ابن الحسین درآمد علی ابن الحسین را در آنجا افتان و پریشان در حالی که سر به بالین نهاده بود دید شمشیر کشید تا آن حضرت را بکشد زینب کبری خود را روی برادرزاده انداخت و گفت: اگر می‌خواهی او را بکشی اول باید مرا بکشی در این حال عمر سعد در آنجا حاضر شد و گفت: دست از این جوان بیمار بردار. شمر لعنه الله گفت: فرمان امیر است که همه فرزندان حسین را بکشم عمر اصرار کرد و منع نمود او دست باز داشت.


عمر سعد لعین در میان اصحاب و یاران بی دین خود ندا در داد: کیست که اجابت کند دعوت امیر خود ابن زیاد را درباره حسین به جا آورد و بر بدن او بتزاد پس ده نفر والدالزنا به نام‌های اسحاق بن حویه، اخنس بن مرتد، حکیم‌بن طفیل سنبسی، عمروبن صبیح صیداوی، رجاء بن منقذ عبدی، سالم بن حثیمه جعفی، واحظ بن ناعم، صالح بن وهب جعفی، هانی بن شبث حضرمی، اسیر بن مالک هالک، لعنهم الله اجمعین اجابت آن لعین کردند و شینه و پشت فرزند رسول را به سم اسب‌های خود پایمال کردند و درهم شکسته و خرد کردند.


پس حضرت زینب (س) زنان و بچه‌ها را جمع کرد در حالی که هراسان و گریان بودند به دنبال شهدای خود بر بلندی که مشرف به آن منطقه بود بالا رفتند پس امام را به گودی قتلگاه یافتند پس سکینه دوان دوان به طرف نعش پدر دوید و جسم بی‌جان پدر را به سینه چسباند و بانگ واویلا برداشت و از حال رفت. پس حضرت زینب (س) دستانش را بر سر گرفت و گفت:‌ ای خواجه کائنات که پیوسته هدیه‌ها و تحفه‌ها با درود نامحدود فرشتگان آسمان تقدیم سد جلالت می‌کردند اینک این حسین است که به خون خود آغشته شده و اعضایش قطعه قطعه گردیده است و این‌ها دختران تو هستند که اسیر شده‌اند از این ظلم و ستم بر خداوند و به خدمت محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه زهرا و برادرم حسن و حمزه سیدالشهدا شکایت می‌برم. یا محمدا یا علیا این حسین است که در گوشه بیابان افتاده در حالی که باد بر او می‌گذرد.

کجایی‌ای اصحاب محمد اینک بی کسان ذریه مصطفی را به اسیری می‌برند و این حسین توست که سرش را از قفا جدا کردند و لباس‌هایش را به غارت بردند.

پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش عمر سعد لعین دستور داد سر‌های شهدا را از بدن جدا کردند آنگاه سر‌ها را بین قبیله‌هایی که در رکابش می‌جنگیدند تقسیم کردند تا نزد پسر زیاد ببرند و از این طریق به او تقرب جویند. پس در همان روز سر امام حسین (ع) را به خولی بن یزید داد و در همان روز او را به طرف عبیدالله بن زیاد لعنه الله روانه کرد. خولی سر مبارک را برداشت و به تعجیل به طرف کوفه حرکت کرد وقتی رسید شب بود به طرف دارالاماره روانه گردید در قصر را بسته یافت پس به خانه خود رفت و سر مبارک را در زیر طشتی نهاد و بامداد سر را برای عبیدالله برد.

برگرفته از منابع: امالی شیخ صدوق، بحارالانوار، ناسخ التواریخ، منتهی الامال، کامل بهای، نفس المهموم، لهوف سید ابن طاووس، مقتل مقرم، ارشاد شیخ مفید

اگر خوشت اومد لایک کن
1
آخرین اخبار