پاسخ امیری سوادکوهی به هتاکی آشکار به ساحت مقدّس جوادالائمه ارواحنافداه
در پی بروز هتاکی بیپایه و خلاف موازین دینی از سوی یکی از افراد فاقد صلاحیت در یک مناظره عمومی، فضای علمی و مذهبی کشور با موجی از اعتراض و اندوه روبهرو شد.
به گزارش راه شلمچه، این رفتار ناپسند که متضمّن اهانت آشکار به ساحت قدسی حضرت جوادالائمه ارواحنافداه توسط یک شخص در لباس روحانیت شیعه بود، با واکنشهای گستردهٔ علما، پژوهشگران و دلبستگان به مکتب اهلبیت علیهمالسلام مواجه گردیده است.
در همین راستا، حجت الاسلام والمسلمین اکامیری سوادکوهی از محققان در یادداشتی تحلیلی و کوبنده، ضمن تبیین ریشههای این جسارت و پردهبرداری از ماهیت فکری و اخلاقی هتاکان، به روشنی نشان داده است که چنین رفتارهایی بیش از آنکه نقدی بر مقام امامت باشد، نشانهٔ تیرگی درون و انحطاط گفتاریِ صاحبان این سخنان است.
متن این یادداشت بدین شرح می باشد.
وقتی در مناظرهٔ اخیر معاند پریشان در لباس روحانیت را دیدم که بیکمترین ادب و رعایت احترام، به ساحت مقدس اهل بیت علیهمالسلام و بهویژه حضرت جوادالائمه ارواحنافداه تعرض میکرد، قلبم جریحهدار شد و آتشی از خشم و غم اعماق جانم را در بر گرفت. چگونه ممکن است مکاری روبه صفت، به آسانی جرأت کند به نهمین امام عوالم وجود جسارت روا دارد؟ یقین دارم چنین افرادی، با دخالت شیطان، وارد این جهان شدهاند... وگرنه جسارت و هتک حرمت کار حلال زاده ها نیست.
آنکه به ساحت قدسی امام جواد علیهالسلام جسارت میکند، پیش از آنکه نیاز به ردّ و محکومیت داشته باشد، خود پرده از تاریکی باطنش برمیدارد. بزرگان گفتهاند محبت اهلبیت علیهمالسلام نشانهٔ صفای فطرت است؛ دلِ پاک، بهطور طبیعی در برابر نور ولایت خاضع است و زبانِ آلوده تنها از سینهای برمیآید که بهرهای از طهارت درونی ندارد. این حقیقت، حکم شخصی نیست؛ قانون ثابت الهی در تمایز میان نور و ظلمت است: هرجا دشمنی با ولیّ خدا دیده میشود، آنجا فطرتی خاموش شده و باطنی آلوده بر صحنه آمده است.
داستانسراییِ کسانی که شهادت امام جواد علیهالسلام را به «حسادت همسر» نسبت میدهند، نه سخن تاریخ، بلکه بازتاب نیرنگ عباسیان است؛ همان دستگاهی که برای تطهیر جنایتهای خود، بافتههای تبلیغاتی را بهجای گزارش تاریخی مینشاند. تکرار این ادعا، نشان جهل به تاریخ نیست؛ نشانهٔ بیاعتنایی به حقیقت امامت است. آنان که چنین سخنان سبک را به زبان میآورند، نمیدانند که گریه بر امام، گریه بر حادثهای خانوادگی نیست؛ گریه بر شهادت حجت الهی و خاموش کردن نور هدایت است. اگر قاتل از دربار باشد یا از خانه، ظلمِ رواشده بر امام، ظلم به حقیقت است و همین مظلومیت است که اشکِ مؤمن را از سر بصیرت جاری میکند.
زبانِ بیحرمتی، بیش از آنکه متوجه امام باشد، چهرهٔ گوینده را رسوا میکند. کسی که در برابر اهلبیت علیهمالسلام کینه بورزد یا حرمت بشکند، در واقع اعتراف میکند که بهرهای از سلامت فطرت و طهارتِ باطنی ندارد؛ زیرا قلبی که روشن باشد، هرگز در برابر ولیّ خدا به وقاحت نمیگشاید. دشمنی با اهلبیت نه از عقل میروید و نه از فطرتِ سالم؛ این سقوطی است که تنها از دلِ بینور و از روحی برمیخیزد که عهد خود را با حقیقت از دست داده باشد.
این رسواییِ کسانی است که به نام پرسش، شبهه میپراکنند و به نام تحلیل، وقاحت را تکرار میکنند. نور اهلبیت، با این لغزشها خاموش نمیشود؛ تنها تاریکیِ درونِ دشمنانشان آشکارتر میشود.
نظرات کاربران
هنوز نظری ثبت نشده است.