حزب رستاخیز نتیجه خودکامگی فراگیر شاه بود

هفتمین "نشست نیاوران" با عنوان "رستاخیز استبداد" با نگاهی به نظام تک حزبی پهلوی در سالن کنفرانس مجموعه نیاوران برگزار شد.

به گزارش راه شلمچه به نقل از  روابط عمومی مجموعه فرهنگی تاریخی نیاوران، این نشست با حضور دکتر ابراهیم متقی  پژوهشگر علوم سیاسی و استاد و رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و با دبیری و اجرای دکتر امید اخوی کارشناس حوزه تاریخ و میراث فرهنگی و جمع دیگری از علاقه مندان، پژوهشگران و کارشناسان برگزار شد.

ابراهیم متقی در ابتدای این نشست درخصوص تاریخچه تاسیس حزب رستاخیز اظهار داشت: تحولاتی که در سال های آغازین دهه 50 خورشیدی شکل می‌گیرد منجر به تاسیس حزب رستاخیز می‌شود و تاسیس این حزب ارتباط مستقیمی با ساختار اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران در آن دوران دارد.


او با بیان اینکه دولت ها وقتی شرایط اقتصادی مطلوبی پیدا می‌کنند دچار نوعی خودکامگی فراگیر می‌شوند، ادامه داد: در سال 1353 خورشیدی به دلیل جدال‌هایی که از سوی ایران و اپک و کشورهای صادرکننده نفت با غرب پیش می‌آید از سویی و جنگ 1973 بین اعراب و اسرائیل که با تحریم نفتی و اقتصادی اسرائیل همراه بود از سوی دیگر، موجب ایجاد فضایی می‌شود که بر اساس آن قیمت نفت افزایش می‌یابد.

او افزود: شاه تمایل به افزایش قیمت نفت داشت چراکه احساس می‌کرد قیمت تمامی منابع و کالاهای اقتصادی و سرمایه داری افزایش یافته اما قیمت نفت اینگونه نشده است؛ بنابراین جدال‌های یاد شده در سال 1973 فرصتی را برای شاه و اپک ایجاد کرد که قیمت نفت را افزایش دهند و قیمت هربشکه نفت از 4ونیم دلار به 13 دلار رسید.

رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران توضیح داد: با این افزایش قیمت نفت وضعیتی بوجود می‌آید که دولت آنقدر پول داشته و درآمد کسب کرده که نمی دانست با آن چه کاری انجام دهند.

او گفت: وقتی درآمدها افزایش یافت دولت از وضعیت چند پارچه هماهنگ کننده تبدیل به دولت رانتیر می‌شود؛ که مبنای آن توزیع ثروت و قدرت می‌شود و مجموعه‌های امنیتی مثل ساواک قدرتمند شده و تجهیزاتشان افزایش می‌یابد و این دستگاه امنیتی نبردهای بی‌امانی با گروه های انقلابی و رادیکال انجام داده و به آن‌ها ضربه می‌زند.

او افزود: در این شرایط از آنجایی که گروه سیاسی رقیب وجود نداشت دولت همه کاره می‌شود و در سال 1353 پروژه‌های نوسازی، فرهنگی، توسعه دانشگاه‌های بزرگ استارت می‌خورد. همچنین از آنجایی که نگاه شاه اینگونه است که چون درآمد دارند پس مازاد هم دارند، بخشی از پول‌ها را در خارج از کشور، بخشی دیگر را در توسعه صنعتی و بخشی را نیز در ساخت بروکراسی دولتی هزینه می‌کند.

متقی تصریح کرد: در شرایطی که گفته شد، شاه به این نتیجه می‌رسد که رقابت دو حزبی کنترل شده (احزاب مردم و ایران نوین که هردو هم در حوزه دربار فعال بودند) نیز قابل تحمل نیست و باید نظام سیاسی کنترل شود.

او با بیان رویکرد شاه با این مضمون که وقتی دولتی فوق طبقات اقتصادی باشد باید شرایط سیاسی را نیز کنترل کند اظهار داشت: زمانی که دولت مرجع اعطای وام شده، توسعه اقتصادی را آغاز کرده و پروژه‌های شهرنشینی را گسترش می‌دهد و در واقع قدرت زیادی پیدا می‌کند، در پی این تحول، سوء‌ظن شاه نسبت به اطرافیان خود بیشتر شده و اندیشه تمرکز قدرت در او تقویت می‌شود.


او توضیح داد: در زمان اصلاحات ارضی، شاه یک سری نخبگان سیاسی و اقتصادی شامل روحانیون و فئودال‌ها را از گردونه حذف کرد و در در واقع پشتوانه حکومتی خود را از بین برد و افرادی که دارای هنجار فرهنگی و ساختار اجتماعی هستند حذف می‌شوند و ساختار سیاسی ایران به تدریج تغییر پیدا می‌کند.

او افزود: با افزایش درآمد نفتی نیز دولت از یک فضای ویژه اقتصادی برخوردار می‌شود و تفکر یکپارچه‌سازی اجتماعی در شاه ایجاد می‌شود.

این پژوهشگر علوم سیاسی ادامه داد: با این تغییرات شاه سیستم حزبی دوگانه را از بین می‌برد و حزب رستاخیز را تشکیل می‌دهد.

او تصریح کرد: شاه فکر می‌کرد اگر ساختار تک حزبی شکل گیرد، ماهیت یکپارچه شکل خواهد گرفت و تبعیت‌پذیری اجتماعی افزایش پیدا می‌کند و می‌تواند به موازات رشد اقتصادی کنترل سیاسی نیز انجام دهد.

او افزود: از نظر هانتینگتون که در کتابش آمده، شاه در این زمینه دچار تناقض بود چرا که توسعه اقتصادی بر اساس درآمد نفتی شکل گرفت اما توسعه سیاسی که بر اساس مشارکت اجتماعی بود از بین رفت.

متقی توضیح داد: در کتاب روان‌شناسی نخبگان سیاسی ایران اثر ماروین زونیس آمده نخبگان سیاسی ایران تا سال 1978 عمدتا تکنوکرات بودند. اکثر مقامات حکومتی ما زبان انگلیسی نمی دانند و در جای معتبر درست تحصیل نکرده‌اند؛ اما بقیه مقاماتی که در آن کتاب آمده عمدتا 2 زبان خارجی می‌دانند و در دانشگاه های معتبر درس خوانده‌اند.

او اظهار داشت: وقتی در جامعه توسعه اقتصادی بوجود می‌آید در پی آن شهرنشینی و حاشیه نشینی نیز شکل‌گرفته و تضادهای طبقاتی نیز افزایش پیدا می‌کند؛ در اینجا دیگر بحران در مرکز سیاسی وجود ندارد و به حاشیه ها می رود.

او افزود: تکنوکرات ها این مسائل را درک نمی کردند چون عمدتا در درون ساخت اجتماعی نبودند. تزریق پول ساختار اقتصادی و اجتماعی را بر هم می زند و شرایطی بوجود می آورد که تضاد طبقاتی بیشتر شود که این مسایل را نخبگان درک نمی کردند.

او ادامه داد: در این شرایطی که شاه از نخبگان درون خود خسته شده بود و می گفت آنان مجموعه های اشرافی هستند که ادعای اشرافیت دارند، به کسانی در حزب رستاخیز خود جایگاه داد که یا توسط خودش عفو شده بودند و یا با مجموعه های بین المللی در ارتباط بودند.

او تصریح کرد: شاه کسانی را انتخاب و وارد قدرت کرد که نوظهور بوده و پایگاه اجتماعی و سابقه سیاسی و تکنوکراتی چندانی نداشته و نسبت به تحولات اجتماعی نیز آگاهی نداشتند. دیدگاه شاه بر این بود که نظام سیاسی خونش کثیف شده و باید تمیز شود و به افرادی که مارکسیست، سوسیالیست، توده ای قدیم، مائوئیست و غیره بودند قدرت داد.

این پژوهشگر علوم سیاسی درخصوص نظر هویدا نخست وزیر رژیم پهلوی درباره تاسیس حزب رستاخیز گفت: هویدا چهره ای معماگونه دارد. هویدا وارد ساختار شد تا بتواند اصلاحات ساختاری انجام دهد، نگاه او اجتماعی بود اما در ساختاری قرار داشت که قوی تر بود و نمی توانست کاری انجام دهد؛ و از آنجایی که وزیر دربار بوده و با هسته اصلی قدرت ارتباطی درهم تنیده داشت، نگاهی مقاومتی نسبت به فعالان حزب رستاخیز همچون آموزگار، انصاری و همایون نداشت.

او با توصیف نگاه نظام بین المللی درباره نظام تک حزبی رستاخیز توضیح داد: جمهوری خواهان امریکا ارتباط ویژه ای با شاه داشتند و آنطور که در کتاب شیر و عقاب جیمز بیل آمده، مبنای اصلی تفکر امریکا در دهه 1970 تا 1976 حمایت از شاه بود. اما از زمان ریاست جمهوری کارتر روند انتقاد از شاه به دلیل سیستم تک حزبی، عدم مشارکت مردم، زندانی های سیاسی، شکنجه های ساواک و علی الخصوص فعالیت های پرویز ثابتی که رییس اداره سوم ساواک بود، افزایش یافت اما اقدام موثری که شاه را وادار کند تا یک اقدام دموکراتیک انجام دهد صورت نگرفت.

او خاطرنشان کرد: شاه نتوانست پالتی (مجموعه گروه هایی که در حوزه سیاست فعالیت و قدرت بین آن ها توزیع می شود) را حفظ کند و به همین دلیل دچار بحران شد.

رئیس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درخصوص رویکرد اساتید و دانشجویان درباره حزب رستاخیز تصریح کرد: حزب رستاخیز در فضای دانشگاه و بین دانشجویان و اساتید هیچ جایگاهی نداشت و فضای دانشگاهی نسبت به این حزب به شدت انتقادی بود اما ساواک آن را کنترل می کرد.

او افزود: استاد عبدالحمید ابوالحق کتابی با عنوان اصول علم سیاست داشت که 2 ورق آن درباره نظام های تک حزبی بود که انتقادی بود، اما ساواک آن 2 ورق را بریده و بعد اجازه انتشار دادند. در آن زمان خواندن کتاب هایی همچون مادر ماکسیم گورکی 8 سال زندان داشت، کتاب فولاد چگونه آبدیده شد 10 سال و کتاب ریشه های آلکسی هیل 5 سال زندان داشتند.

او تاکید کرد: با وقوع انقلاب اسلامی محیط دانشگاه بسیار متحول شد و بعد از انقلاب در دانشکده ما 30 گروه سیاسی فعالیت می کردند و همیشه بحث سیاسی در انجا وجود دارد.

اگر خوشت اومد لایک کن
1
آخرین اخبار