قبل از ماه رمضان حق الناس بر ذمه نداشته باشید

راه شلمچه- حجه الاسلام والمسلمین علیرضا توحیدلو؛ علما حقوق را به ۳ بخش بلکه به ۴ بخش حق الله، حق النفس، حق الناس و حق دنیا تقسیم کرده‌اند. در کتاب مصباح الشریعه که منسوب به امام جعفرصادق علیه‌السلام است آمده که: «اصول المعاملات تقع علی اربعه اوجه: معامله الله، و معامله النفس، و معامله الخلق، و معامله الدنیا».

لذا طبق این روایت می‌توان گفت ۴ نوع تعامل وجود دارد که در اینجا حق الناس مدنظر است. اگر کسی حق الله را ضایع کرد باید آن را ادا کند مانند: نماز، روزه و… اما اگر کسی توبه کرد و عمرش کفاف ادای آن را نداد آمرزیده می‌شود و خدا از حق خود خواهد گذشت. در حق النفس مانند شرابخواری یا مواردی که انسان به خودش ظلم می‌کند و مربوط به خود فرد است؛ در صورت توبه و عدم تکرار، توبه‌اش پذیرفته می‌شود و نیاز به جبران نیست. در حق الناس اگر کسی به دیگری ظلمی روا داشته یا اموال دیگری را ضایع کرده و… توبه شخص به هیچ وجه بدون جبران آمرزیده نمی‌شود و باید حق الناس را ادا کند. این نشان از اهمیت حق الناس حتی بیش از حق الله و حق النفس دارد. حدیث از امام جعفرصادق علیه‌السلام روایت شده است:
« مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یُعِینُ مُؤْمِناً مَظْلُوماً إِلاَّ کَانَ أَفْضَلَ مِنْ صِیَامِ شَهْرٍ وَ اِعْتِکَافِهِ فِی اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرَامِ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَنْصُرُ أَخَاهُ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ إِلاَّ وَ نَصَرَهُ اَللَّهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَخْذُلُ أَخَاهُ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى نُصْرَتِهِ إِلاَّ خَذَلَهُ اَللَّهُ فِی اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَةِ »(١)
هیچ مؤمنی نیست که مؤمن ستمدیده‌ای را یاری کند، مگر آنکه (ثواب) این عمل، از روزه و اعتکاف یک ماه در مسجد الحرام برتر است، و هیچ مؤمنی نیست که توان یاری کردن برادر خود داشته باشد و او را یاری کند مگر آنکه خداوند او را دنیا و آخرت یاری می‌کند، و هیچ مؤمنی نیست که توان یاری کردن برادر خود داشته باشد و او را به حال خود رها سازد مگر آنکه خداوند او را در دنیا و آخرت به خود واگذارد.

بنابراین اگر ما به دیگران کمک کنیم خدا نیز ما را کمک خواهد کرد. درباره‌ حق الناس می‌توانم این گونه جمع‌بندی کرد که از میان حقوق چهارگانه حق الناس بیش از همه اهمیت دارد، زیرا حق الله قابل جبران است و در صورت عدم جبران قابل عفو است. حق النفس نیاز به جبران ندارد زیرا فرد به خود ظلم کرده اما حق الناس بدون جبران آمرزیده نمی‌شود. کسی که حق الناس را رعایت نکند حق الله را رعایت نخواهد کرد. روایت داریم که شهدا به بهشت می‌روند اما اگر حق الناس به گردن شهید باشد خداوند از جانب آنها جبران خواهد کرد، که نشان از اهمیت حق الناس دارد.

خداوند هرگز از حق الناس نمی‌گذرد

به این دلیل که خداوند عادل است و حق گذشت را ندارد. در این جا سوالی مطرح می‌شود که آیا خداوند قادر به انجام هر عملی است، یعنی آزاد مطلق است یا نه؟
خیر، خداوند برخی از امور را نمی‌تواند انجام دهد. در روایات آمده که غیر مسلمانی در مدینه از حاکم سوالاتی درباره‌ آنچه که خداوند قادر به انجام آن نیست پرسید و حاکم از پرسش‌ها برآشفته شد. این مسئله به گوش مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام رسید، وی حاکم را توصیه به آرامش کرد و فرمود: اگر شما با تندی برخورد کنید آنگاه خواهند گفت که اسلام دین ضعیفی است و حاکم به دلیل اینکه نمی‌تواند پاسخ این سؤالات را بدهد خشمگین گشته است. سپس حضرت رو به آن مرد کرد و فرمود: خداوند نمی‌تواند برای خود شریک قائل شود و برای خود شریک خلق کند.
طبق تعبیر شهید مطهری خدا قادر به انجام هر کاری نیست، لذا نمی‌تواند برای خود شریک قائل شود و یا ظلم کند. بنابراین نتیجه می‌گیریم اگر خداوند از حق الناس بگذرد، ظالم را مجازات نکند و به داد مظلوم رسیدگی نکند، در این صورت خلاف عدل خود عمل کرده و این مسئله با عدالت خداوند منافات خواهد داشت.
ضمنا حق الناس هم با عدالت انسانی و هم با عدالت الهی رابطه دارد. در مورد عدالت انسانی شخص عادل باید حق الناس را رعایت کند، لذا امام جماعت که از شروطش عادل بودن است در صورت رعایت نکردن حق الناس عادل نیست. در مورد عدالت خدا نیز چنانچه خداوند از حق الناس بگذرد عادل نخواهد بود.

حق الناس ابعاد بسیاری دارد اما می‌توان آن را به دو بعد مادی و غیرمادی تقسیم بندی کرد.
بعد مادی حق الناس را مردم، خوب درک می‌کنند، که منظور از بعد مادی اموالی است که از انسان ضایع می‌شود مانند اموالی که به سرقت می‌رود و یا خیانت در امانت. امام زین العابدین، سید الساجدین علیه‌السلام در روایتی فرموده‌اند: به خدا قسم اگر آن شمشیر آغشته به خون پدرم را به من امانت بسپارند، بدون خیانت آن را باز می‌گردانم.


معمولاً افراد متدین از بعد مادی حق الناس آگاه‌اند و از آن غفلت نمی‌کنند اما بعد غیرمادی حق الناس مانند وقت و زمان دیگران، دیر رسیدن بدون عذر به قرار ملاقات و… بیشتر مورد غفلت قرار می‌گیرد.

برای ورود به ماه ضیافت الله؛ ماه خدا، ماه رمضان حق الناس کسی بر ذمه نداشته باشید.
 
ابو الصلت هروی(مشهور به خواجه اباصلت) نقل می‌کند: در جمعه آخر شعبان به محضر حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا علیه آلاف تحیه و ثنا رسیدم، آن حضرت فرمود: ای ابو الصلت اکثر ماه شعبان گذشته و اینک جمعه آخر آن است، باید در باقیمانده این ماه کوتاهی‌های گذشته‌ات را تلافی کنی. بنابراین دعا و استغفار و تلاوت قرآن زیاد بکن.
بعد نکته مهم دوم را فرمود: «و توبه کن از گناهان خود به سوی خدا تا آن که چون ماه رمضان برسد خود را برای خدا خالص گردانیده باشی» و بعد برای این که توبه درست بشود فرمود: «و مگذار گناهی که می‌کردی مگر آن که ترک کنی آن را»

حق الناس کوچک و بزرگ ندارد

در باب حق الناس تفاوت نمی كند حق كوچك باشد یا بزرگ، طرف انسان كودك باشد یا بزرگسال. طولانی ترین آیه قرآن در باب حق الناس است یعنی در سوره بقره آیه ٢٨٢ در مورد قرض می باشد كه چطور قرض داده شود تا حق كسی پایمال نگردد.

در حق الناس دو نكته دارای اهمیت است:
١- حق، كوچك و بزرگ، خرد و كلان ندارد.
آمده است كه فردی نماز شب را ترك نمی كرد مدتی از این عمل غافل شد بسیار اندوهگین بود. شبی خواب دید، در عالم رویا به او گفتند: كسی كه لذت خرمای حرام بچشد چگونه می خواهد لذت شب زنده داری را احساس كند، از خواب پرید و به فكر فرو رفت، به یاد آورد روزی هنگام خریدن خرما یكی از خرماها نارس بود. آن را كنار گذاشت و خرمای رسیده ای جایگزین كرد. به نزد خرما فروش رفت و حلالیت طلبید و مجدد توفیق نماز شب را پیدا كرد.
٢- تفاوتی بین زن ، مرد، اولاد وجود ندارد. اگر حق كودكی هم سلب شود حق الناس است.

اگر ذائقه سالمی نداشته باشیم لذت هیچ غذایی را نخواهیم فهمید. ذائقه آدمی كه با حق الناس بازی می كند خراب می شود یعنی دیگر لذت نماز خواندن را احساس نمی كند

آثار و پیامدهای حق الناس

در روایات آثار عدم رسیدگی به حقوق مردم یا حبس حقوق به دو بخش تقسیم شده است: بخشی از این آثار دنیوی است و بخشی دیگر مربوط به برزخ و آخرت است.

محرومیت از بركت رزق

نقل شده حاكمی فردی را به عنوان محتسب كه معادل امروزی آن بازرس و تعزیرات است برگزید تا به بازار رود و اجازه ندهد كسی كم فروشی كند. به اولین مغازه كه گندم می فروخت رفت و گفت: پنج كیلو گندم بدهید، گندم فروش غافل از اینكه او محتسب است مقداری شن به گندم اضافه كرد. علت كارش را جویا شد پاسخ داد: چرخ زندگی نمی چرخد. نزد فرد دیگری رفت كه شن را از گندم جدا می كرد سپس می فروخت. علت را پرسید گفت: مردم دعا كنند.
درباره مخارج زندگی وی سوال كرد گفت: الحمدالله عالی است و نزد حاكم رفت، وقایع را شرح داد. حاكم گفت: این شهر محتسب نمی خواهد زیرا آن كسی كه در مالش حرامی راه می دهد، بركت و رزق خود را از دست می دهد و آنكه درست عمل می كند بركت در رزقش زیاد می شود.

یكی از آثار حق الناس این است كه بركت از زندگی انسان سلب می شود. در قرآن دو آیه در باب افزایش رزق آمده است. یكی در مورد مؤمنین و دیگری در مورد كافران. در مورد مؤمنین میفرماید:
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا،(٢)
اگر مردم ایمان آورند و تقوا پیشه كنند.
لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ، به آنها رزق و بركت می دهیم

اما در مورد كافران می فرماید:
فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا
آنانی كه ما را فراموش می كنند...
فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ (٣)
ما همه چیز به آنها می دهیم اما دادن بركت را بیان نمی كند.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) وقتی برای كسی دعا می كرد می فرمود: خدایا به وی بركت عطا كن ولی دادن مال فراوان را مطرح نمی كرد.

سلب لذت عبادت

نكته مهم آن است كه حق الناس لذت عبادت را از آنان سلب می كند. پسر مرحوم حاج شیخ عباس قمی نقل می كردند چهل سال به یاد دارم كه ایشان یك ساعت قبل از اذان صبح بر می خاست و ما با صدای هق هق شبانه پدر از بستر بلند می شدیم. شبی دعوت به باغی شدیم، شام خوردیم و شب در همان باغ خوابیدیم، پدر آن شب نه برای نماز شب و نه برای نماز صبح بیدار نشد. زمانی كه برخاست پنج دقیقه به طلوع آفتاب مانده بود و خلاصه نماز را خواندند ولی بسیار ناراحت بودند، وقتی به منزل بازگشتیم پدر به تحقیق پرداخت كه صاحب اصلی باغ را بشناسد و متوجه شد باغ متعلق به رباخوارترین فرد در آن شهر و معروف به بانك بعد از ظهر است. كسانی كه مشكل در پرداخت بدهی دارند بعد از ظهرها نزد این فرد، در این باغ می آیند و از او پول ربا می گیرند. پدر تا چهل شب موفق به خواندن نماز شب نشدند.


طولانی ترین آیه قرآن در باب حق الناس است یعنی در سوره بقره آیه ٢٨٢ در مورد قرض می باشد كه چطور قرض داده شود تا حق كسی پایمال نگردد.

روایت از امام جعفرصادق(علیه السلام) داریم مبنی بر اینكه اگر كسی اراده كرد دعایش زود مستجاب شود، كسب خود را باید پاكیزه كند.

اسیر شدن در برزخ

روایت داریم حق الناس در برزخ انسان را اسیر می كند مثلاً یك سوم فشار قبر متعلق به غیبت است.

عدم گذشتن از پل صراط

در روایت هست كه خداوند بر روی پل صراط كمینی قرار داده كه هر كس حق الناس بر گردن دارد، از آنجا به بعد حق عبور ندارد.

رسول اكرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: بیچاره ترین مردم كسی است كه با اعمال خوب وارد صحرای محشر شود مثلاً در نماز ، حج و... مشكلی نداشته باشد و جز اصحاب یمین قرار  گیرد اما زمانی كه قصد ورود به بهشت می كند گروهی از مردم مانع می شوند. علت را جویا می شود و می شنوند كه حقوق آنها را پایمال كرده است. در آن لحظه از فرشتگان كمك می طلبند و آنها می گویند: حلالیت بگیر یعنی قسمتی از اعمال خوب خود را به آنها بده تا حلالت كنند وقتی این كار را می كنند متوجه می شوند دیگر هیچ چیز ندارند و نامه را به دست چپ می دهند كه از نظر پیامبراکرم (ص) بیچاره ترین بنده ها هستند.
به امید آنکه در این روزهای پایانی خود را تصفیه کرده و برای ورود به ماه رمضان آماده شویم.

يک سال عذاب براى حق الناس

مرحوم سيد محمد (ره) كه يكى از علماى بزرگ اصفهان بود نقل كرده است: يك سال از فوت پدرم گذشته بود.
شبى او را در عالم خواب ديدم و احوالش را پرسيدم: گفت: تا كنون گرفتار بودم اما حالا راحت شدم. عرض كردم: سبب گرفتارى شما چه بود؟ فرمود: هيجده قران به مشهدى رضاى سقاباشى، بدهى داشتم و فراموش كردم كه وصيت نمايم تا به او بدهند. از وقتى كه مردم تا كنون گرفتار بودم، ولى ديروز مشهدى رضا مرا حلال كرد و از گرفتارى برزخ نجات پيدا كردم. سيد محمد وقتى اين خواب را مى بيند از نجف اشرف به برادرش كه در اصفهان بود مى نويسد: چنين خوابى ديدم. تحقيق كن اگر پدرم به كسى بدهى دارد بپردازيد، برادرش دنبال سقا باشى مى رود و قضيه را از او مى پرسد:
سقا باشى مى گويد: آرى، من مبلغ هيجده قران از پدر شما طلب كار بودم، پس از مرگ آن بزرگوار چون سندى در دست نداشتم مطالبه آن پول را نكردم؛ زيرا بى فايده بود و اگر طلب مى كردم آنها هم از من طلب سند مى نمودند. تا اين كه يك سال از مرگ مرحوم پدرتان گذشت. با خود گفتم: هر چند سيد كوتاهى كرد و سندى به من نداد وصيت هم نكرد ولى به خاطر جدش او را حلال مى كنم تا گرفتار عذاب نباشد. فرزندان آن مرحوم، هيجده قران را آماده مى كنند كه به آقاى سقا باشى بپردازند. ولى ايشان قبول نمى كند و مى گويد: من چيزى را كه بخشيده ام ديگر نمى توانم پس بگيرم.(۴)

به اندازه يك گندم از حسناتم كم شد

وارد شده است: مرد فقيرى از دنيا رفت، اول صبح جنازه او را برداشتند و در اثر زيادى جمعيت، دفن او تا شب طول كشيد. بعد از دفن، او را به خواب ديدند. به او گفتند: با اين همه مقام و احترامى كه از تو به عمل آمد خداوند با تو چه كرد؟ و چه عملى انجام داد؟ در جواب گفت: به حمدالله خدا مرا بخشيد و احسان زيادى به من كرد، ولى روزى با حالت روزه به آسياب دوستم كه مشغول آرد كردن گندم هاى خود بود رفتم، هنگام افطار بدون اجازه دوستم، يك دانه گندم برداشتم به دو نيم كردم و باز گندم را ميان گندمها انداختم. دوستم گفت: كه اينها مال من نيست. وقتى از دنيا رفتم، خداوند به حسابم رسيدگى كرد حتى از آن يك دانه گندم هم، حساب به عمل آورد و از من مطالبه حق دوستم را نمود و از حسناتم به اندازه قيمت آن دانه گندم برداشته و به رفيقم دادند. از اين جا معنى آيه
فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ، وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ. (۵)
معلوم مى شود. خداوند مى فرمايد: كسى كه به اندازه ذره اى كار خير انجام داده باشد آن را مى بيند و كسى كه به اندازه ذره اى شر و كار ناپسند انجام داده باشد آن را مى بيند.
پس اى بندگان خدا ! مواظب باشيد حق الناس را ضايع نكنيد، و تا فرصت داريد اگر حق كسى پيش شما است به صاحبش برسانيد؛ زيرا در قيامت با دقت به حساب بندگان رسيدگى مى شود.
اگر بنا باشد براى يك درهم ناچيز شش صد نماز قبول شده بردارند!!! (۶)
چيزى براى انسان باقى نمى ماند
مگر اين كه خداوند رحم كند.
بد اخلاقى
از جمله چيزهايى كه باعث عذاب و فشار قبر مى شود بداخلاقى است، چه با مردم و چه با خانواده و دوست و رفيق. حتى اگر انسان از دوستان و اولياء خدا هم بوده است و اخلاقش بد باشد باز قبر به طورى او را فشار مى دهد كه استخوانهاى او درهم شكسته مى شود.

داستان سعد بن معاذ
در اين جا لازم است سعد بن معاذ را بيان كنم كه: او با آن همه ايمان و اعتقاد و با آن همه خدماتى كه به اسلام و مسلمين كرده بود باز قبر او را فشار داد.


او در جنگ هاى اسلامى مانند جنگ بدر، احد، خندق و.... شكرت داشت و در جنگ بدر پرچم دار طايفه اى بود. سعد يكى از اصحاب بزرگ پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و از اهل مدينه بود. او رئيس انصار و فوق العاده نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم و مسلمين محترم بود به طورى احترام داشت كه وقتى سواره مى آمد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم مى فرمود: مسلمين به استقبالش روند و خود پيامبر هم هنگام ورودش تمام قامت در برابر او بر مى خواست. در جنگ خندق از خود گذشتگى هايى نشان داد تا آن كه تيرى به دستش اصابت كرد و دچار خون ريزى شد. در اين حالت گفت: خدايا! اگر از جنگ قريش، چيزى باقى گذاشته اى مرا زنده بدار؛ چون من بيشتر از هر كس به جنگ با آنان علاقه مند هستم و اگر جنگ به پايان رسيده است همين تير را وسيله شهادت من قرار ده و مرا نميران تا. چشمم به خوارى و نابودى يهوديان بنى قريضه روشن گردد. بعد از آن، سعد محل زخم خود را محكم بست و از خون ريزى جلوگيرى كرد. لكن دست او تورم نمود. به دستور پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در مسجد، خيمه اى برافراشتند و سعد در آن خيمه، تحت درمان قرار گرفت و خود پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم پرستارى او را عهده دار شد.(٧)
و اين دعا را در حق او مى كرد.
خدايا! سعد در راه تو جهاد كرد و پيامبرش را تصديق نمود، روح او را به خوبى بپذير.(٨)
بعد از خاتمه جنگ خندق و محاصره قلعه بنى قريطه و در فشار قرار گرفتن آنان. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم حكميت جنگ با يهوديان را به او واگذار كرد و به آنان فرمود: آيا راضى هستيد يكى از قبيله شما را حكم گردانم و به حكم او راضى شويد. گفتند: بلى، آن مرد كيست؟ فرمود: سعد بن معاذ است. يهود گفتند: به حكم او راضى شديم. حضرت دستور داد: او را بر تختخوابى گذاشتند و پيش يهود آوردند. يهوديان بنى قريضه دور بستر او جمع شدند و مى خواستند كه او درباره آنها نيكى كند. سعد گفت: آيا به حكم من راضى هستيد! گفتند: آرى، والله راضى هستيم. گفت: هر حكمى درباره شما بكنم به آن راضى هستيد. گفتند: بلى، آنگاه متوجه حضرت شد و گفت: شما چه مى فرماييد؟ حضرت فرمود: اى سعد! حكم كن در حق ايشان، زيرا هر حكمى كه تو در حق ايشان بكنى من راضى هستم. عرض كرد: يا رسول الله صلى الله عليه وآله و سلم! مردان ايشان را بكش و زنان و اطفال آنان را اسيركن و اموالشان را در ميان مهاجر و انصار قسمت فرما.
حضرت فرمود: حكمى كردى كه خدا در بالاى هفت آسمان چنين حكم كرده بود. بعد از آن جاى زخم تير، طبق خواسته خودش كه از خدا درخواست كرده بود منفجر شد و شروع به خون ريزى نمود تا از دنيا رفت.(٩)
صبح آن روزى كه سعد از دنيا رفت. جبرئيل نازل شد و عرض كرد: يا رسول الله ! چه كسى از امت تو از دنيا رفته است، كه فرشتگان آسمان روح او را به يك ديگر مژده مى دهند؟ خبر شهادت سعد به پيامبر رسيد حضرت صادق فرمود: عده اى به خدمت حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم آمدند و گفتند: يا رسول الله ! سعد بن معاذ رحلت كرده و به شهادت رسيده است. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم وقتى خبر شهادت سعد را شنيد همراه جماعتى از اصحاب خود، با عجله به طرف منزل سعد حركت كردند و در حالى كه تكيه به در داده و نشسته بود امر كرد تا سعد را غسل دهند، ناگهان ديدند آن حضرت زانوهاى خود را جمع كرد، علتش را پرسيدند؟ فرمود: ده هزار فرشته براى تشييع جنازه او آمده اند، به آنها جا دادم. وقتى غسل به پايان رسيد او را حنوط و كفن كرده و به سوى قبرستان بقيع حمل نمودند. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم پا برهنه و بدون ردا، جنازه را تشيع مى كرد، گاهى طرف راست و گاهى جانب چپ تابوت را مى گرفت تا آن كه جنازه سعد را كنار قبر بر زمين گذاشتند. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم داخل قبر شد و براى سعد، لحد معين كرد و او را در لحد گذاشت. خشتها را يكى يكى پهلوى هم چيد و فرمود: سنگ و گل بدهيد و با آنها ميان خشتها را پر كرد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم چون فارغ شد و خاك بر روى سعد ريختند و قبر را پر كردند. فرمود: مى دانم كه حركت و تلاش ما به سوى ديار نيستى و قبر است و نيز مى دانم كه پوسيدگى به اين قبر مى رسد، ليكن پروردگار دوست دارد بنده خدا كارى را كه انجام مى دهد، در آن حكم كارى كند. چون از تسويه قبر فارغ شد و خاك به روى آن ريختند. مادر سعد گفت: گوارا باد بر تو اى سعد! در اين بهشتى كه داخل مى شوى. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: اى مادر سعد! به طور جزم بر خدا حكم نكن؛ چون الان قبر؛ بدن سعد را چنان فشارى داد.


رسول خدا بعد از دفن سعد مراجعت كرد و مردم نيز مراجعت نمودند و عرض كردند: يا رسول الله ! ما امروز كارهايى را درباره سعد از شما مشاهده كرديم كه تا به حال درباره هيچ كس ديگر نديده بوديم كه انجام دهيد، بدون ردا، و كفش به دنبال جنازه سعد حركت كرديد! فرمود: ديدم هفتاد هزار از فرشتگان آسمان بدون كفش و رداء به تشييع جنازه سعد آمده اند، من هم به آنها تأسی نمودم. (١٠)
عرض كردند: شما گاهى جانب راست و گاهى جانب چپ سرير را مى گرفتيد! فرمود: دست راست من در دست جبرئيل بود او از هر جا شروع مى كرد و مى رفت من نيز از همان جا شروع مى كردم و مى رفتم. عرض كردند: شما دستور داديد كه سعد را غسل دهند و خود بر جنازه اش نماز خوانديد و براى او لحد قرار داديد و بعد از آن فرموديد كه قبر، بدن سعد را فشار داد. فرمود: آرى ، چون سعد با اهل منزلش بداخلاق بود و فشار قبر در اثر خلق بد او بوده است.(١١)

ضدولايت

از جمله چيزهايى كه عذاب قبر را به وجود مى آورد اعتقاد نداشتن به ولايت امامان است. شخصى به نام على بن ابى حمزه بطائنى از فرقه واقفيه كه در سابق از نمايندگان حضرت موسى بن جعفر عليه السلام به حساب مى آمد و در زندگانى و حيات آن حضرت مبلغ سى هزار دينار بابت وجوهات از مردم
گرفته و پيش خود نگاه داشته بود. چون آن حضرت داخل زندان به شهادت رسيد پولها را به فرزندش حضرت ثامن الحجج علی ابن موسی الرضا علیه آلاف تحیه و ثنا تحويل نداد و گفت: موسى بن جعفر در زندان از دنيا رفته است و كسى را بعد از خودش تعيين نكرده بود كه وجوهات را به او تحويل دهم. اين شخص امامت على بن موسى الرضا عليه السلام را انكار كرد و با آن حضرت دشمنى ورزيد. پس از مرگش حال او را از امام رضا عليه السلام پرسيدند؟ آن حضرت فرمود: ملائكه در شب اول قبرش در مورد امامان از او پرسيدند: همه را جواب داد تا وقتى نوبت به من رسيد، امامت مرا منكر شد، پس ملائكه ضربه اى بر او زدند كه آتش از قبرش زبانه كشيد و او را سوزاند! (١٢)

حرام خوردن

حضرت رسول اکرم صلى الله عليه و آله وسلم فرمود: شبى كه مرا به معراج بردند، قومى را ديدم كه قلاب هاى آتشين در بينى هاى آن فرو برده و در ميان جهنم معلق بودند. از جبرئيل پرسيدم: اينها چه كسانى هستند؟ عرض كرد: یا رسول الله! كسانى هستند كه خداوند متعال مال حلال روزى آنان كرده است ولى ايشان دنبال حرام رفته و حرام مى خوردند. نيز فرمود: به قومى گذشتم، ديدم سفره اى جلوى آنها گسترده شده و در آن گوشت هاى پاك و پاكيزه موحد است كه در طرف ديگر آن، گوشت هاى كثيف و گنديده قرار داشت. ولى آنها گوشت هاى پاك و پاكيزه را رها كرده و از گوشتهاى گنديده مى خورند. گفتم: اى جبرئيل! اينها چه كسانى هستند؟ عرض كرد: كسانى هستند كه در دنيا غذاى حلال را رها كرده و حرام مى خورند؟!
يا رسول الله! اينها كه مشاهده مى كنى از امت تو هستند.(١٣)

ترك نماز عشاء

فرمود: پس از آن، بر جمعيتى گذشتم كه سر و صورت هايشان را با سنگ، شكسته و له مى كردند. از جبرئيل پرسيدم: اينها چه كسانى هستند؟! عرض كرد: جمعيتى از امت تو هستند كه نماز عشاء را نخواندند و از روى غفلت و اهميت ندادن به نماز آن را ترك كرده اند.

ضايع كردن مال يتيم

و فرمود: جمعيتى را ديدم كه آتش از دهان و پشتشان شعله ور بود. پرسيدم: اينان كيستند و كارشان چه بوده است؟! جبرئيل عرض كرد: يا رسول الله! اينها ستمكارانى بودند كه مال و دارايى يتيمان را به هر عنوان مى بردند و آنها را از حقشان محروم و بى نصيب مى كردند. نيز فرمود: در جهنم قومى را مشاهده كردم كه لبهاى آنان مانند لبهاى شتر بود و جماعتى را بر آنها موكل كرده بودند كه لبهايشان را مى بريدند و سنگهايى از آتش را در دهانشان مى گذاشتند و آن سنگها از زير آنان بيرون مى آمد.
گفتم: اى جبرئيل! اينها چه كسانى هستند؟ جواب داد: كسانى كه اموال اطفال يتيم را از روى ظلم و ستم مى خوردند.

ربا خوردن

سپس فرمود: بر عده اى گذشتم. شكمهايشان به قدرى بزرگ بود كه نمى توانستند از جاى خود برخيزند! از جبرئيل پرسيدم: اينان كيانند؟ گفت: اينها ربا خواران امت تو هستند كه هرگاه عزم بر خواستن مى كنند، شيطان مزاحم آنها مى شود و همواره آنان را مى آزارد. سرنوشت اينان، همچون سرنوشت آل فرعون است كه شب و روز بر آتش عرضه مى شوند و آتش را بر آنان مى نمايانند و دائما فريادشان بلند است و مى گويند: قيامت كى برپا مى شود؟ (١۴)
و نيز فرمود: در شب معراج مردانى را ديدم كه شكمهاى آنان مانند خانه هاى بزرگ بود و داخل آنها پر از مار و عقرب بود و از خارج شكمشان، داخل آنها ديده مى شد! گفتم: اى جبرئيل ! اينها چه كسانى هستند؟ گفت: يا رسول الله!
اينها رباخواران از امت تو هستند.

عيب جويى از مردم

بعد از آن فرمود: قومى را ديدم كه لبهاى آنان مانند لبهاى شتر بود و گوشتهاى پهلوهاى خود را با قيچى مقراض مى كنند و در دهان خود مى گذارند و مى خورند.

گفتم: برادر جبرئيل، اينها چه كسانى هستند؟ جواب داد: كسانى از مردم عيب جويى مى كنند و آنها را با گوشه هاى چشمهايشان و با اشاره سر و ابرو و دستهايشان مسخره مى كنند و غيبت مى نمايند و با زبان به عيب ظاهر و باطن مردم مى پردازند.

مال شوهر را به اولاد شوهر قبل دادن

سپس فرمود: شب معراج در سير خود به زنانى رسيدم كه به پستانهايشان آويزان بودند. از جبرئيل پرسيدم: اينها چه طايفه اى هستند؟ گفت: زنانى مى باشند كه مال شوهران خود را به اولادانى كه از شوهر قبلى خود پيدا كرده اند مى دادند. بعد از آن فرمود: غضب خدا بر زنانى است كه در قوم و جمعيتى داخل كنند كسانى را كه داخل آن قوم و جمعيت نيستند و آنها را بر اسرار آن قوم آگاه نمايند و اموال و سرمايه آنها را به ايشان بخورانند و آنان را صاحب حق بدانند. (١۵)

امر به معروف و خود عمل نكردن

فرمود: آن شبى كه مرا به آسمانها سير دادند به عده اى برخوردم كه لبهاى خود را با قيچى هاى آتشين مقراض مى كردند، گفتم: اى جبرئيل! اينها چه كسانى هستند گفت: خطبا و سخن گويان در دنيا هستند كه مردم را امر به معروف مى كردند و خود عمل نمى كردند. (١۶)

عذابهاى بعضى اضافه مى شود (بدعت در دین)

همين طور كه در عالم برزخ به نعمت ها و ثواب هاى بعضى از مردم كه مؤسسات خيريه بنا نهاده و باقيات الصالحات از خود باقى گذاشته اند اضافه مى شد و در پرونده نيك آنها ثبت مى گردد، بعضى از مجرمان و خيانتكارانى هم هستند كه بعد از مرگشان بر اعمال زشت آنها اضافه مى شود و عذابشان بيشتر مى گردد.
از باب مثال ، كسى كه كارخانه مشروب سازى يا مركز فساد و فحشاء براى به انحراف كشاندن جوانان تهيه كند و عده اى از مردم مال دار وقتى بناهاى فساد را ديدند آنها هم بروند و در مكان هاى ديگر همين بناها را آماده كنند طبق رواياتى كه مى فرمايند: كسى كه سنت بدى را در جامعه بنيان نهد و سپس ديگران از او پيروى نمايند هر بار كه آن سيره و روش، مورد عمل واقع شود در پرونده مؤسس آن، خواه زنده باشد يا مرده، گناه تازهاى ثبت مى شود و مستحق كيفر جديدى مى گردد. امام باقر عليه السلام فرمود: هر بنده اى از بندگان خدا كه روش گمراه كننده اى را بين مردم بنيان نهد براى او گناهى همانند گناه كسانى است كه مرتكب آن عمل شده اند بدون آنكه از گناه عاملين آن كاسته شود. (١٧)

چيزهايى كه عذاب قبر را برطرف مى كند

همين طور كه گفته شد: بعضى از اعمال و كردار، باعث عذاب و فشار قبر مى شود. بعضى از اعمال و كارها هم باعث برطرف شدن عذاب قبر مى گردند. به طور كلى كارهاى نيك نقش بسزايى در آرامش روح در عالم برزخ و رهايى از فشار قبر دارد، ولى مطابق روايات ، بعضى از اعمال در اين راستا نقش بيشترى دارند، و آنها از اين قرارند.

جريدتين

گذاشتن جريدتين زير بغل ميت و آن دو چوب تر از نخل يا چيز ديگر است عذاب قبر را برطرف مى كند. زراه گويد: به امام باقر عليه السلام عرض كردم: وقتى انسان مى ميرد چرا جريدتين با او دفن مى كنند؟ حضرت فرمود: براى اين كه تا زمانى كه آن دو چوب تر باشند عذاب از ميت برداشته مى شود و حسابرسى از او نمى كنند؛
زيرا عذاب قبر و حساب در يك روز و يك ساعت مى باشد و آن هم از وقتى است كه ميت را داخل قبر مى كنند تا موقعى كه بستگان از سر قبر او برمى گردند. اما بعد از خشك شدن آن دو چوب، ديگر ميت را عذاب نمى كنند. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم به قبرستانى عبور كرد، ديد صاحب قبرى را عذاب مى كنند فرمود: دو چوب تر بياوريد، وقتى آوردند يكى را بالاى سر ميت و ديگرى را پائين پاى ميت دفن كرد. عرض كردند: يا رسول الله! چرا چنين كرديد؟ فرمود: براى اين كه عذاب او تخفيف پيدا كند و تا وقتى اين دو چوب تر باشد او را عذاب نمى كنند.(١٨)
نيز حضرت صادق عليه السلام فرمود: جريدتين كه با انسان دفن مى شوند، هم براى مؤمن نفع دارد و هم براى كافر.(١٩)

مرگ در شب و روز جمعه

ابان بن تغلب از حضرت امام جعفرصادق علیه السلام نقل كرده است كه: آن حضرت فرمود: كسى كه از ظهر پنج شنبه تا ظهر جمعه بميرد خداوند عذاب و فشار قبر را از او برطرف مى كند و براى او برات آزادى از فشار قبر را مقرر مى گرداند.(٢٠)
و از امام باقر عليه السلام نقل شده است: كسى كه شب جمعه بميرد خداوند نامه آزادى و برائت از آتش را به او كرامتى فرمايد و كسى كه روز جمعه بميرد از آتش جهنم نجات پيدا مى كند و نيز فرمود: كسى كه شب يا روز جمعه بميرد عذاب قبر از او برداشته مى شود.(٢١)

تلقين

از جمله چيزهايى كه عذاب قبر را برطرف مى كند و حساب را آسان مى گرداند تلقين است. مستحب است وقتى ميت را داخل قبر گذاشتند قبل از آن كه لحد را بپوشانند و خاك بر آن بريزند او را تلقين كنند: وقتى ميت را تلقين كنند آن دو ملك كه براى حسابرسى آمده اند يكى به ديگرى مى گويد: برگرد و داخل قبر نشو؛ زيرا او را تلقين كردند، و چيزهايى كه مى خواستيم از او سئوال كنيم به او ياد دادند و او را آگاه كردند.


منابع؛
١- وسایل الشیعه ج ۱۲ ص ۲۹۲؛ ثواب الاعمال: ج۱، ص ۱۴۷.
٢- سوره اعراف آیه ٩۶.
٣- سوره انعام آیه ۴۴.
۴- دارالسلام نورى.
۵- سوره زلزال ، آيه ٧ و ٨.
۶- لئالى ، ج ۵، ص ٨٧.
٧- حيات القلوب ، ج ٢، ص ۵٧۴.
٨- حيات القلوب ، ج ٢، ص ۵٧٧.
۹- طبقات ، ج ۳، ص ۳.
۱۰- طبق بعضى از روايات، آمدن هفتاد هزار فرشته براى تشيع او از اين جهت بوده است كه سعد به خواندن سوره توحيد مداومت مى كرد.
۱۱- قاموس الرجال ، ج ۴، ص ۳۴۳.
۱۲- بحار، ج ۶، ص ۲۶۲.
۱۳- لئالى ، ج ۵، ص ۸۸.
۱۴- بحار، ج ۶، ص ۲۴۰.
۱۵- بحار، ج ۱۸، ص ۳۲۴.
۱۶- بحار، ج ۷۲، ص ۲۲۳.
۱۷- سفينة البحار، باب سنن ، ص ۶۶۵.
۱۸- بحار، ج ۶، ص ۲۱۶.
۱۹- بحار، ج ۶، ص ۲۱۶.
۲۰- بحار، ج ۶، ص ۲۳۰.
۲۱- بحار، ج ۶، ص ۲۲۰.

اگر خوشت اومد لایک کن
0