طنز تلخ یک بیانیه!

بیانیه‌ای که با امضای 180 نفر منتشر شده- و تنها 82 نفر آنها اقتصاد خوانده‌اند- بیش از آنکه طرحی برای آینده ایران باشد، بازخوانی ملال‌آور یک پارادایم فکری است که بارها در آزمون‌های سخت تاریخ معاصر این سرزمین، مردود شده است.

به گزارش راه شلمچه، روزنامه وطن امروز در نقد مذکور نوشت: این متن که در لفافه‌ای از واژگان دغدغه‌مندانه همچون «امنیت»، «توسعه» و «ثبات» پیچیده شده، در جوهر خود، سند وداع با واقع‌گرایی راهبردی و تسلیم در برابر ساده‌انگارانه‌ترین قرائت از مناسبات قدرت در جهان است.


خطرناک‌ترین و در عین حال متزلزل‌ترین بخش بیانیه، فراخوان به «مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا» درست در فردای یک تقابل نظامی مستقیم است. این پیشنهاد، نه نشان از حکمت صلح‌طلبانه، بلکه علامت یک خطای محاسباتی عمیق و اسیر ماندن در یک جهان‌بینی خطی و مکانیکی است که نسبت میان «قدرت میدانی» و «وزن دیپلماتیک» را درک نمی‌کند.


نویسندگان بیانیه، در دنیای انتزاعی سمینارها و مقالات آکادمیک خود، فرض کرده‌اند امنیت یک محصول قابل خرید در بازار دیپلماسی است. آنها علت و معلول را جابه‌جا می‌کنند و تنش را محصول کنش ایران و امنیت را نتیجه کاهش آن می‌دانند. حال آنکه در جهان واقعی و بی‌رحم ژئوپلیتیک، معادله کاملاً برعکس است. امنیت پایدار نه محصول لبخندهای دیپلماتیک یا خوش‌نیتی دشمنان، بلکه دستاورد مستقیم قدرت بازدارنده فعال آن است.


این توان موشکی، عمق راهبردی منطقه‌ای و اراده برای اقدام متقابل است که «هزینه تجاوز» را برای دشمن به سطحی غیرقابل تحمل رسانده و او را وادار به توقف کرده است. آتش‌بسی که در بیانیه به آن اشاره شده، محصول قدرت‌نمایی ایران بود، نه یک هدیه از سوی دشمن. در چنین شرایطی، توصیه به مذاکره فوری، در قاموس روابط بین‌الملل پیامی جز «استیصال راهبردی» مخابره نمی‌کند.


هیچ قدرت عاقلی بلافاصله پس از نمایش قدرت و تحمیل اراده خود بر دشمن، میز مذاکره را با التماس‌ طلب نمی‌کند. دیپلماسی بدون پشتوانه یک تهدید معتبر نظامی، صدقه سیاسی است، نه مذاکره. امنیت از لوله تفنگ بیرون می‌آید و سپس پشت میز دیپلماسی تثبیت می‌شود، نه برعکس. شگفت‌آور است که این طیف فکری، هنوز از سایه سنگین تجربه عبرت‌آموز برجام خارج نشده است. برجام که از منظر آنان غایت دیپلماسی و یک «توافق خوب» بود، به روشن‌ترین سند اثبات بدعهدی ساختاری غرب و در رأس آن آمریکا تبدیل شد. این دعوت به تکرار یک خطای راهبردی نیست، بلکه اصرار بر یک جزم‌اندیشی شکست‌خورده است.


منطق قدرت می‌گوید توافق بعد از منظر آمریکا باید شامل محدودسازی قدرت موشکی، قطع بازوهای منطقه‌ای ایران و پذیرش نظارت‌های تحقیرآمیز باشد. این مسیر، به صلح ختم نمی‌شود، بلکه به خلع سلاح و تضعیف کامل منتهی می‌شود. همین حلقه فکری، در جای دیگری می‌پذیرد در روابط بین‌الملل تضمینی وجود ندارد. این اعتراف، کل بنای استدلال آنها را فرومی‌ریزد. اگر تضمینی نیست و دشمن غیرقابل اعتماد است، تنها تکیه‌گاه یک ملت برای بقا و حفظ منافعش چیست؟ پاسخ جز قدرت ذاتی، توان بومی و استقلال عمل نیست. دعوت به مذاکره با دشمنی که می‌دانیم بدعهد است، بدون داشتن اهرم فشار، دیپلماسی نیست، بلکه تدارک مقدمات تسلیم است.
طنز تلخ تاریخ اینجاست که معماران یا حامیان نظری سیاست‌های اقتصادی‌ای که کشور را به بحران‌های کنونی دچار کرده، اکنون در ردای منجی ظاهر شده و همان نسخه‌های شکست‌خورده را در بسته‌بندی جدید عرضه می‌کنند. عجیب است که امضاکنندگان خواستار بازنگری در سیاست‌هایی هستند که خود مسبب آن بوده‌اند. 

سیاست فاجعه‌بار ارز ۴۲۰۰ تومانی، خصوصی‌سازی‌های رانتی و تکیه بر مدل‌های نولیبرال که تورم ساختاری و نابرابری را تعمیق کرد، همگی محصول تفکر همین جریان است. اکنون آنها به جای پذیرش مسئولیت، با کلی‌گویی در باب «فساد» یک فرار به جلوی فکری را ترتیب می‌دهند.


یادآور می‌شود بیانیه مذکور از سوی شبه‌کارشناسان سیاست‌بازی مثل عباس آخوندی، عبده تبریزی، روغنی زنجانی، طبیبیان، مسعود نیلی، ولی‌الله سیف، غنی‌نژاد، علینقی مشایخی، مهدی پازوکی، شریف‌زادگان، شیرکوند؛ و صد نفر عناصر سیاسی‌کار، شامل امثال محمد فاضلی، علیرضا علوی‌تبار، تقی آزاد ارمکی و... امضا شده بود.

اگر خوشت اومد لایک کن
1
آخرین اخبار