تئاتری در تهران؛

همراه با زنانی که با دوست شوهر خود رابطه دارند!

از «ایالات خودمختار خانه هنرمندان» نباید بیش از این انتظار داشت و به صورت مشخص پردیس ایرانشهر جغرافیایی جدا از حاکمیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.

به گزارش راه شلمچه، «امشب اینجا» به  نویسندگی و کارگردانی مژگان خالقی، که در شهریور و مهر 1398 در تالار ایرانشهر روی صحنه می‌رود هیچ شباهتی به تئاتر ندارد و هیچ نمایشنامه مدون و مشخصی ندارد. بیشتر شبیه یک اجرای چند نفره رادیویی است که به صورت جمعی، شبیه برنامه‌های رادیوهفت به تهیه‌کنندگی منصور ضابطیان اجرا می‌شود.

 

اما قبل از هر تحلیلی باید به این موضوع اشاره کرد، تئاتر عرصه بدون ممیزی و رها شده‌ای است که حتی یک نوجوان دبیرستانی با کمی روابط می‌تواند، یک نمایشنامه را روی صحنه ببرد و عده قلیل صدهزارنفری، طرفدار پاتوق‌های هنری می‌توانند از چنین آثاری حمایت کنند و موجب رونق این حوزه شوند. از سوی دیگر اجرا کنندگان  «امشب اینجا»  دچار عجب توهم هنری سرخوشانه‌ای هستند که از اجرای چنین نمایش ابتری، تلقی اجرای تئاتر دارند و تصور می‌کنندهر چقدر از دیالوگ و اجرای صحنه‌ای با ساختار کلاسیک، فاصله بگیرند اثرشان آونگاردتر خواهد شد. «امشب اینجا»،   از چنین وضعیتی تبعیت می‌کند و مولفانش تلقی آوانگارد بودن از چنین متنی و از چنین نمایشنامه‌ای دارد.

 

دراماتوژ این اثر «محمد چرمشیر» است و روی پوستر نمایش این عبارت نقش بسته است"بر اساس فکری از لیلا پرویزی". نخستین سئوالی قابل طرح این است که چنین وهن نمایشی که شبیه اجراهای چند نفره و دورهمی رادیو است نیازی به دراماتوژ ندارد و نام محمد چرمشیر نوعی وام گرفتن اعتبار هنری  این نمایش‌نامه نویساست، برای آوانگاردنمایی. جالب اینجاست که روی بروشور نمایش درج شده  بر اساس فکری از لیلا پرویزی. با دیدن نمایش این سئوال به ذهن متبادر می‌شود، مگر فکری هم در این نمایش وجود دارد؟

 

 

اما روایت چیست؟ روایت «امشب اینجا» مبتلا به بیماری جنسی‌گرایی نمایشی رشته متونی تئاتری است که در کشورمان به وفور روی صحنه می‌رود. همان بیماری روشنفکرانه‌ای که ریشه‌های فرویدی دارد و سعی در احیای سی و شش وضعیت نمایشی ژرژپولتی دارد. در واقع اغلب تئاترهایی که در تهران روی صحنه می‌رود و مخاطبی برای خودش دست و پا می‌کند، مرکز ثقل اصلی نمایش روابط حاد جنسی  است.

 

هنوز از اجرای نمایشنامه «مادر» فلوریان زلر در تئاتر مستقل تهران زمان چندانی نمی‌گذرد. تئاتری  که با موضوع نمایش تمایلات همخوابگی مادر با فرزند در چندین نوبت روی صحنه رفت. هنوز از انتقادات رسانه‌ای فراوان به گستردگی متون نمایشی فرانسوی روی صحنه تئاتر کشور زمانی نمی‌گذرد که در نمایشی بومی، مولفانی همان مفاهیم را در قالب نمایشنامه دیگری روی صحنه می‌آزمایند. در متن تبلیغاتی نمایشی آمده است:"شب قبل از اون اتفاق خواب دیدم، هر چهارتاشون اومدن پیشم، نیلو، بابک، رها و مامان ناهید. شلوار جین آبی و پیرهن سفید یقه‌باز پوشیده بودن، حتی مامان ناهید. ترانه داود بهبودی پخش می‌شد و منم داشتم براشون می‌رقصیدم. بارون قطع شده بود و لامپ مهتابی نزدیک در مثل همیشه پت پت می‌کرد. اون شب طولانی، شب قبل از مرگ من.

 

آنچه در متن تبلیغاتی نمایش آمده است، صدای ذهنی آذر (هانا کامکار) است که سالیان قبل (در دهه شصت و هفتاد) با بابک (جواد مولانیا) ازدواج کرده است و حاصل این ازدواج دختری به نام رهاست. آذر خواهری به نام نیلو (میترا حجار) دارد و قبل از ازدواج با او و مادرش ناهید زندگی می‌کرد.

 

آذر در برخوردهایی، شیفته رضا معشوقه خواهرش نیلو می‌شود. رضا به خارج از کشور می‌رود و پس از مدتی بازمی‌گردد و در یک مهمانی متوجه می‌شود معشوقه سابق خواهرش، دوست همسرش بابک است و پس از آن مهمانی رابطه نامشروع خود را با رضا آغاز می‌کند و در ادامه نمایش درخواهیم یافت تنها دختر آذر و بابک در واقع دختر رضاست. این روایت ملتهب در متن نمایش به صورت مونولوگ ارائه می‌شود.  

 

در واقع از نظر جنبه‌های هنری بنا به هر دلیلی که بیشتر می‌تواند برای فرار از سانسور باشد، روایت به صورت مخدوش (پیچیده) و درهم ارائه می‌شود. آذر میان رابطه شوهرش و رابطه نامشروعش با رضا سردرگم است و در نهایت تن به خودکشی می‌دهد. اجرای این روایت در فضایی انتزاعی، چیزی شبیه خواب و رویاست، ترفندی نمایشی برای اینکه ساختار ملتهب از چشمان میزان دور بماند، اما دیالوگ‌های ملتهب است که موجب زرق و برق نمایش می‌شود. مثلا در میزانسی خاص، روی مکعبی که در وسط صحنه اجرا وجود دارد آذر با اطوار خاصی خوابیده و بابک به او می‌گوید: چرا من هر چقدر تورا می‌بوسم، سیر نمی‌شوم. در واقع مولفان با چنین ترفندهایی سعی در جذب مخاطب دارند. عریانی جنسی در چنین نمایشی پیوست‌هایی دارد.

 

 

فرانسوی‌ها در متونی که این روزها در کشورمان اجرا می‌شود، تاثیر متنی و فرامتنی پررنگی‌دارند. مثلا آثار زلر در تئاتر، پررنگ هستند و جالب اینجاست در همان تماشاخانه ایرانشهری که تحت سیطره فرانسوی‌هاست، «نمایش امروز، روز خوبیست برای مردن» (به تهیه‌کنندگی  یک فرانسوی) روی صحنه می‌رود. طبیعی است برای اینکه نمایشنامه‌هایی مثل «امشب اینجا» برای اینکه از غافله جا نمانند همان تم فرانسوی هم خوابگی خواهر با معشوقه خواهر را دنبال می‌کند.

 

جنبه‌های هنری این اثر هم از سویی نیز بسیار مخدوش است، بازی بازیگرانش فاقد زیباشنایی  است، چون متن مخدوش است و با فرهنگ عامه ایرانی نسبتی ندارد، بازیگران اغلب از نمایش و اجرای آن عاجزند. وقتی کالبد معصومانه هانا کامکار را می‌بینیم، با این حجم از معصومیتی که در چهره دارد، نمی‌تواند باور کنیم که او زنی اغواگر است که شوهرش را فریب داده و با دوست صمیمی او هم بستر شده است و از هم‌خوابگی نامشروع با او صاحب فرزندی شده است. میترا حجار هم که اساس بازیگری نیست که روی صحنه تئاتر بتواند مخاطب را مفتون پرسوناژ نیلو کند. همه بازیگران گوینده خبر هستند، ایستاده در مقابل تماشاگران در ستایش، خواهر خودکشی کرده مرثیه می‌سرایند، گویی که این زناکارمرده  یک قدیس است. برجسته سازی چنین زنا جفاکاری چه نسبتی با فرهنگی دارد که تنها کشوری در جهان است که از حیث حلال‌زادگی در رتبه نخست قرار دارد.

 

این نمایشنامه متناسب با فرهنگ کشورهایی نظیر فرانسه است که عشاق  «هم‌باشی یک‌شبه»  را از زیر برج ایفل آغاز می‌کنند. اینجا کشوری است که عشق را برای به ثمر رساندن  قانونی ثبت می‌کنند. البته از «ایالت خودمختار خانه هنرمندان» و «پردیس فدرالیزه شده ایرانشهر» تحت مدیریت مجید رجبی معمار نباید بیش از این انتظار داشت. جمهوری خودمختار خانه هنرمندان و پردیس ایرانشهر جغرافیایی جدا از حاکمیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.

 

مخاطب وقتی با چنین محتوایی مواجه می‌شویم، تصور خواهد کرد این بخش جغرافیایی از محدوده شهر، هیچ ارتباطی به جغرافیای مکانی و فرهنگی جمهوری اسلامی ندارد. حافظه پردیس ایرانشهر مثل حافظه تاریخی مدیران فرهنگی‌اش کوتاه مدت است و با فنون مختلف یادآوری، می‌توانیم نمایش عاشقانه‌های خیابان از «شهرام گیل‌آبادی» که دست کم یکماه قبل در همین تماشاخانه روی صحنه رفت را بازخوانی کنیم. «الهام پاوه‌نژاد» بازیگر عاشقانه‌های خیابان، در پردیس تئاتر ایرانشهر روی صحنه، در میان مردم فریاد می‌زد که تمام مشکلات ما از ایستگاه امام خمینی (ره) شروع شد.

 

گروهی برای تسخیر کامل مجموعه تئاتر ایرانشهر و خانه هنرمندان و انحلال انجمن‌های هنرهای نمایشی لحظه‌شماری می‌کنند. آیا دلیل این لحظه‌ شماری این است که نمایشنامه‌هایی از جنس «امشب اینجا» در گستره وسیع‌تری روی صحنه برود؟ فرصتی فراهم شود تا قهرمانان "حرام‌زاده" بیشتری با متون نمایشی ملتهب‌تر در معرض نمایش مخاطبان قرار گیرد؟

 

 

منبع؛ مشرق

 

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار