وضعیت گویندگی خبر در ایران و جهان

گذشت زمان نشان داده است که مردم چه صدا‌هایی را به‌خاطر می‌سپارند و کدام جملات را در ذهن‌شان ذخیره می‌کنند. گاهی «خرمشهر آزاد شد...»، گاهی «انا لله و انا الیه راجعون...» و گاهی....
به گزارش راه شلمچه، روزنامه فرهیختگان نوشت: اگر در دو سه دهه گذشته، گویندگان خبر، نماد آدم‌های جدی و عصا قورت‌داده بودند و مردم اگر بیرون از قاب تلویزیون، آنان را خندان می‌دیدند گویی یک سفینه را دیده بودند، اما حالا به لطف تغییرات رسانه‌ای و حضور فضای مجازی، آن سد آهنین شکسته شده است و شوخی‌های مجریان و گویندگان خبر یکی از آیتم‌های جذاب فضای مجازی شده است. دهه ۶۰ فضای خبرخوانی در رادیو و تلویزیون کاملا رسمی و سخت بود و حتی بین گویندگان داخل استودیو هم تعاملی وجود نداشت. در دهه ۷۰ و ۸۰ و هم‌راستا با تغییرات شبکه‌های تلویزیونی این فضا اصلاح شد و گویندگان خبر صرفا یک ماشین سخنگو نبودند. آن‌ها با همکاران‌شان در استودیو احوالپرسی می‌کردند و گاهی اشک می‌ریختند و گاهی هم می‌خندیدند. در دهه ۹۰، اما این صمیمیت جای خود را به رقابت برای دیده شدن داد. برخی از مجریان و گویندگان که اجرا‌های آزاد و بیرون از سازمان می‌رفتند برای گرم نگه‌داشتن بازار خودشان، روی آنتن زنده دست به انجام کار‌های خاص و گفتن جملات عجیب می‌زدند. اما گروهی هم این وسط بودند که سعی کردند در مسیر اعتدال حرکت کنند و نه آن خشکی را داشتند و نه لوس‌بازی‌های مرسوم را. به‌هرحال گویندگی خبر همچنان برای عده‌ای جذاب است و در تلویزیون هم هرازچندگاهی، تصویر گویندگان جدید به چشم می‌خورد. اما گذشت زمان نشان داده است که مردم چه صدا‌هایی را به‌خاطر می‌سپارند و کدام جملات را در ذهن‌شان ذخیره می‌کنند. گاهی «خرمشهر آزاد شد...»، گاهی «انا لله و انا الیه راجعون...» و گاهی....

از دلخوری مصدق تا عینک‌دودی بابان
ممکن است گویندگان جوان، نام رضا سجادی را نشنیده باشند و او را اصلا نشناسند. سجادی نخستین گوینده رادیو و تلویزیون ایران بوده است و گفته می‌شود نخست‌وزیران هم‌دوره با او تمایل داشتند که او بیانیه‌هایشان را بخواند، اما همیشه در روی یک پاشنه نمی‌چرخد و این سکه شهرت دو رو دارد. سجادی از محمدرضا شاه نشان مخصوص می‌گیرد و با قوام رابطه خوبی داشته، اما ماجرای اختلافش با حسین علا و محمد مصدق در تاریخ ثبت شده است. اختلافش با مصدق تا حدی رفته که از رادیو برکنار می‌شود و پس از کودتا علیه مصدق دوباره به کارش برمی‌گردد. زمانی جایگاه برخی گویندگان آن‌قدر بالا بوده که مسئول دولتی توصیه شدید می‌کرده که فلان خبر یا اعلامیه را فلانی بخواند که تاثیر بیشتری داشته باشد. گوینده را بالا می‌بردند و بعد که خرشان از پل می‌گذشت او را به بهانه‌ای توبیخ می‌کردند. ماجرای توبیخ گویندگان، اما حالا حکایت دیگری دارد. آن‌ها به‌خاطر عدم‌رعایت ضوابط و حتی عرف سازمانی توبیخ می‌شوند. به‌خاطر تپق‌هایی که قدیمی‌های خبر معتقدند اصلا نمی‌شود بدون آن‌ها صبح را شب کرد. فقط تفاوت گذشته با الان در این است که تپق‌ها در فضای مجازی دست‌به‌دست و بیشتر دیده می‌شوند که گاه برای یک جویای نام و نان یک اتفاق مثبت است. در این سال‌ها نمونه‌های متعددی از توبیخ گویندگان و مجریان را دیده‌ایم یا خبرش را خوانده‌ایم. از توبیخ گوینده خانم به‌خاطر خندیدن در روز شهادت امام صادق (ع) تا اعلان خبر کذب درگذشت احسان علیخانی و رفتار توهین‌آمیز با مدیران دولتی. عجیب‌ترین این توبیخ‌ها شاید سهم فواد بابان باشد. بابان در گفتگو‌های مختلف حکایت توبیخش را این‌گونه شرح داده است: «بعد از اتمام خبر ساعت ۲ که خیلی هم پربیننده بود با این گمان که برنامه تمام است، عینکی که همان روز خریده بودم را به آقای حیاتی نشان دادم و کلی ادا درآوردم. تازه فهمیدم هنوز روی آنتن هستم که دیگر کار از کار گذشته بود. از استودیو که بیرون آمدم از بالا تماس گرفتند که توبیخ شدم.»

گویندگی در بحران
جنگ، سیل و زلزله اتفاقاتی است که در آن‌ها خبر نقش مهمی را بازی می‌کند. در این شرایط است که امید واهی نابودکننده است و واقع‌گرایی صرف هم کشنده است. گویندگان خبر در جنگ‌های جهانی و نمونه‌های خارجی بر اصول حرفه‌ای تکیه دارند و کمتر از عنصر عاطفه و احساس سود می‌برند. آن‌ها باید حامل پیام عزت و اقتدار کشورشان باشند و مجال و وقتی برای مرثیه‌خوانی وجود ندارد. قرار نیست مردم لالایی بشنوند و همدردی ببینند. گویندگان خبر، صرفا واسطه‌های اتفاقات و مردم هستند، نه کمتر و نه بیشتر. اگر بپذیریم که از بٌعد امکانات و سخت افزاری کشور‌های صاحب رسانه در حوزه خبر بسیار از ما جلوتر هستند، اما این حقیقت را نمی‌شود نادیده گرفت که چندسالی است در زمینه نرم خبر و پیوند عاطفه و خبر نمونه‌های موفقی دیده شده است. چند سالی است که مدیران تصمیم‌ساز به این نتیجه رسیده‌اند که خبررسانی یک رفتار صرفا مکانیکی و خشک نیست و وقتی در این رابطه حداقل پای دو انسان در میان است، پس نمی‌شود عناصر مرتبط با آدمی را فراموش کرد.

ساختار خبرخوانی و گویندگی تغییر کرده است و البته متکثر. نوبت‌های خبری زیادی در حوزه‌های مختلف از شبکه‌های مختلف پخش می‌شود و پس از مدتی می‌توان به‌خوبی تشخیص داد که چه کسی گویندگی را اجرا می‌کند و چه کسی آن را بازی می‌کند. گوینده‌ای که نتواند در لحظه، احساسات خودش را کنترل و حتی تمایلات فردی‌اش را پنهان کند، چگونه می‌تواند در بحران‌ها کنار مخاطبانش باشد؟ گوینده‌ای که تریبون خبر را بدل به تریبون شخصی و سلیقه‌ای کند خیلی زود فراموش می‌شود و در حافظه هیچ ملتی نمی‌ماند. می‌توان گویندگان را در شرایط بحرانی و غیربحرانی به سه دسته تقسیم کرد؛ اول آن‌هایی که حرفه‌ای هستند و حد خودشان و رسانه را می‌دانند. دوم؛ آن‌هایی که با کمک پارتی و رابطه آمده‌اند و کمترین پیشرفتی را در کارشان نمی‌بینیم و سوم؛ آن‌هایی که به سودای دیده شدن آمده‌اند و تن به هر کاری می‌دهند تا دیده شوند. آن‌هایی که خوب کار می‌کنند، در بزنگاه‌ها خودشان را بالا می‌کشند و به‌درستی دیده می‌شوند. بزنگاه‌هایی مانند زلزله و....

ویژگی‌های گوینده خبر
از عوامل اصلی ارتباط برنامه خبری با مخاطب است. نظریه‌پردازان بزرگ مانند «فیسکه هارتلی» و جامعه‌شناسی، چون «شلزینگر» معتقدند که گوینده برنامه خبری برای کسب اعتبار سازمان خبری به‌ویژه بخش خبری بسیار اهمیت دارد.

اگر بگوییم گوینده و اعتبار دو جنبه عمده و دو رابطه تنگاتنگ در هر بخش خبری است قطعا به راز موفقیت رسانه‌های بزرگ خبری در کسب اعتبار محلی، ملی، منطقه‌ای و درنهایت جهانی پی برده‌ایم.

رسانه‌های بزرگ و معتبر، موفقیت خود را مدیون بهره بردن از گویندگان بزرگ و کارآزموده می‌دانند. امروز گوینده خبر با آنچه در دو دهه پیش بوده متفاوت است. عنوانی که به‌کرات در کتاب‌ها و مقاله‌های خبری دهه اخیر ملاحظه می‌شود «صورت‌سنگی» است. شکل و حالتی خشک، بی‌روح و مصنوعی و لحنی بی‌احساس برای خواندن متنی که در آن دو ضمیر «من» و «تو» نفی شده است و صرفا از زاویه سوم شخص به مخاطب می‌رسد.

سال‌ها خبر به این صورت خوانده می‌شد و گوینده برای چنین کاری به ویژگی‌ها و مهارت‌های ممتازی نیاز نداشت. داشتن صدایی پرحجم و غبغب و ظاهری فوق‌العاده رسمی و بدون انعطاف و چند متن خبری در پیش‌رو و ارتباط چشمی با دوربین «یعنی مخاطب» کافی بود تا او را در جایگاه گوینده‌ای حرفه‌ای از دید مدیران رسانه خبری قرار دهد.
صورت‌سنگی، نماد تفکر حاکم بر رسانه‌های بزرگ خبری بود. گوینده خبر در این حالت هیچ‌گاه نتوانست با مخاطب رابطه برقرار کند و با او هم‌احساس شود و از نزدیک سخن بگوید. درحقیقت او نبود که با مردم سخن می‌گفت و نقشی در برقراری ارتباط انسانی با مخاطب نداشت. مسئولیتی نیز در این زمینه نداشت، او موظف بود فقط خبر را بخواند و برود.
این مشکل سال‌ها گریبانگیر برنامه‌های خبری بود تا اینکه رقابت در رسانه‌های خبری افزایش یافت و اعتبار رسانه‌ها برای جلب مخاطب، بیشتر مورد نظر قرار گرفت و به مهم‌ترین عنصر جلب اعتبار یعنی گوینده توجه ویژه شد و از آن به بعد گوینده برای ایجاد رابطه پافشاری کرد. او تلاش کرد تا توجه مخاطب را جلب کند و بعد به او آگاهی دهد.
در اینجا بود که مفهوم «گفتمان خبری» به معنای رودررو قرار گرفتن گوینده خبر و مخاطب و حالت محاوره‌ای آن‌ها مطرح شد. رابطه‌ای چشمی با مفهومی گفتمانی برای لحظاتی که گوینده خود را از جایگاه «من» و دوربین را در جایگاه «مخاطب» مجسم می‌کند و رابطه را به جریان می‌اندازد و توجه را به صفحه تلویزیون بیشتر جلب می‌کند.
بعد از کمرنگ شدن دوران «صورت‌سنگی» در گویندگی خبر، رابطه دوستانه گوینده با مخاطب آغاز حرکت تلقی شد نه اساس حرکت، اما گوینده خبر برای دستیابی به هدف برنامه خبری، باید بتواند احاطه و چیرگی حرفه‌ای خود را به‌صورت کارشناسی بی‌طرف برای مخاطبانش ملموس کند و این کار ممکن نیست مگر اینکه گویندگان به مهارت‌هایی ممتاز دست یابند.

         


                           

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار