«معمار خسارت محض» با شعار صهیونیست‌ها باز آمد!

شعار «نه غزه، نه لبنان» که از سوی سرویس‌های جاسوسی و اطلاعاتی غربی در زمان فتنه ۱۳۸۸ و برای تضعیف ایران به عنوان بازیگر قدرتمند منطقه‌ای در منشور آشوبگران قرار گرفت، این بار با لحن و ادبیات دیگری در سخنان روحانی و طرح یک «استراتژی (ضد) ملی» از سوی وی دیده شد.

به گزارش راه شلمچه، جنبش فرصت‌طلبان از جنگ ۱۲ روزه تحمیلی از ایستگاه رفراندوم و تغییر قانون اساسی به ایستگاه حسن روحانی و تکرار ادعا‌ها و اتهامات همیشگی و گوش پرکن رسید. وی که تلاش کرد خود را در چارچوب منافع نظام و کشور نشان دهد، ناگهان با یک چرخش علیه مواضع خود سخنرانی کرد و با سوگیری متعارض، واقعیتی را که برای آن زمان صرف کرده بود، به تصویر کشید.


روحانی که ابتدا نیرو‌های مسلح کشور را به خاطر حملات موفق به رژیم‌صهیونیستی ستود، در بند‌های آخر سخنانش، به آنها تازید و با تکرار ادعا‌های کلیشه‌ای پیشین، تلاش کرد موقعیت‌شان را تضعیف کند. صحبت‌های او که مورد استقبال و تحلیل شبکه‌های معاند و وابسته رژیم‌صهیونیستی همچون اینترنشنال واقع شد، به تکمیل پازلی کمک می‌کند که از آن سوی مرز‌ها برای تشویش افکارعمومی و آشفتگی سیاسی و نهایتاً ضعف هسته حاکمیت در ایران طرح‌ریزی شده است.


کلیدواژه محوری روحانی تغییرات در کشور بود که نسخه قابل بازگویی آن به همان تجویزات اصلی و غیرقابل اشاره دستیاران سیاسی وی همانند لزوم برقراری رفراندوم می‌رسید که خود با اتخاذ سیاست‌های غلط و محاسبات اشتباه کشور را در بحران‌هایی، چون تله برگشت‌ناپذیر برجام و مکانیسم ماشه گرفتار کرد. وزارت نفت وی با بیان اینکه دولت چرا باید نیروگاه بسازد، کشور را در بحران ناترازی انرژی مغروق ساخت، حال با ردای طلبکارانه و مدعی به جای پاسخگویی، همان خواسته‌های تکراری خود را بازگو می‌کند، البته مبدأ پیدایش و طراحی این سخنان فراتر از یک فرد است و به اتاق فکری برمی‌گردد که پس از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، فرصتی را برای انتقام از مردم و احیای خواسته‌های غیرقانونی و غیرمشروع مهیا دیده و با بیان مسائل چالش‌برانگیز، تلاش می‌کنند فضای آرام سیاسی و انسجام ملی را به سمت جنجال‌آفرینی و جدال اجتماعی و سیاسی بکشانند. استراتژی آنها همواره این بوده که همیشه با درگیرکردن مردم با حاکمیت و تحلیل‌های خیالی، به عنوان ناظر سوم و بی‌طرف! دستورات کاذبی را به نظام تجویز کنند که با سواری گرفتن و سوءاستفاده از مردم، تنها روی کسب منافع حزبی متمرکز شده است. از سوی دیگر، مأموریت روحانی در تحلیل مسائل در راستای خارج شدن از انزوا و عرض اندام جریان سیاسی وابسته وی است. 

 تعریف مردم در ادبیات مدعیان اصلاحات
دغدغه‌های مردمی که روحانی و اصلاح‌طلبان نشان می‌دهند، شرح دقیقی از مردم یا طبقه مردم مشخص می‌کند. در اصل، نگاه اصلاح‌طلبان به جامعه و مردم ابزاری و در راستای بهره‌کشی سیاسی است. در حالی دغدغه مردم، داشتن گوشی آیفون، آزادی زندانیان امنیتی، اصلاحات ساختاری در نظام همچون تغییرات در صداسیما و نهاد‌های وابسته دیگر نظام مطرح می‌شود که بحران معیشت و تلاش برای حل یا کاهش آن هیچ جایگاهی در میان آنها ندارد و در سخنان حسن روحانی هم دیده نمی‌شود، زیرا نه تنها نگرانی از این باب وجود ندارد که حتی مشکلات معیشتی اصلاً در دایره خواسته این دست اصلاح‌طلبان وجود ندارد. دغدغه‌های آنان تنها در میان هواداران سیاسی محصور است و مردم واقعی کاملاً فراموش شده‌اند، درست مانند فتنه سال ۱۳۸۸ که محاسبات پیروزی انتخابات آنها تنها به پایتخت یا به طور دقیق‌تر شمال پایتخت و محل زیست آنها اختصاص داشت و خواسته‌ها و نظرات دیگر مناطق کشور در آمار آنها گنجانده نشده بود. همین افراد با همین نگاه تحقیرانه به مردم، پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری تغییر روش داده‌اند و ناملموس رویکرد خود را در قبال جامعه پیگیری می‌کنند. شعاریزه کردن حقوق و خواسته مردم چیزی جز کشاندن طرفداران‌شان به عرصه درگیری سیاسی و دوگانه‌سازی «مردم در برابر نظام» نیست؛ امری که به قطبی‌سازی جامعه به عنوان زمینه‌ساز طرح مطالبات نامشروع سیاسی آنها منجر می‌شود. 

 باز هم مذاکره و پذیرش هژمونی امریکا
برآیند آنچه روحانی در مورد مذاکره با امریکا و رفع تخاصم با دشمن ذاتی ایران گفت، دکترین کرنش در برابر ابرقدرت‌ها و عقب‌نشینی در مقابل زیاده‌خواهی آن را شرح می‌دهد. معمار برجام که با ادعا‌های بلد بودن زبان دنیا، همچنان خسارت‌های تحمیلی‌اش به ایران هزینه وارد می‌کند، در ابتدای سخنانش کارنامه شوم نیات امریکا در حمله به ایران را بازخوانی می‌کند، اما به طور متعارضی در آخر می‌گوید که باید تنش با امریکا را کاهش دهیم، نه تنها اشکال ندارد که بر ما لازم و واجب است.
روحانی با ادبیاتی سخن می‌گوید که گویی ایران مقصر و بانی دشمنی‌های امریکا و تهدیدات امریکا علیه کشور بوده و لاجرم ایران باید به خاطر این جرمی که مرتکب شده است، پا پیش بگذارد.
در صورتی چنین راهکار‌هایی از سوی روحانی و همقطارانش در این سال‌ها و به ویژه بعد از جنگ ارائه می‌شود که امریکا و در این اواخر شخص ترامپ به روشنی خواستار تسلیم شدن ایران شده‌اند. اگر این دو را کنار هم بگذاریم، تنها یک نتیجه منطقی حاصل می‌شود: ایران ناگزیر باید رفتاری مطابق خواست امریکا اتخاذ کند تا از منظر آنها نشانه‌ای از «خصومت» مشاهده نشود، یعنی عملاً به وضعیت تسلیم تن دهد، از این رو پالس‌هایی که وی به عنوان رئیس‌جمهور سابق به کاخ سفید مخابره می‌کند، راهگشای محاسبات امریکا خواهد بود و این فرصت را در اختیار امریکایی‌ها قرار می‌دهد که برمبنای این مواضع، مناسبات خود را با ایران تنظیم کنند. امتیاز بزرگ و بدون هزینه‌ای که امریکا به راحتی از سوی این افراد کسب می‌کند، فشار‌ها و سایه جنگ را بر کشور بیشتر می‌کند. 

 هجمه به پایه‌های قدرت ایران در منطقه
شعار «نه غزه، نه لبنان» که از سوی سرویس‌های جاسوسی و اطلاعاتی غربی در زمان فتنه ۱۳۸۸ و برای تضعیف ایران به عنوان بازیگر قدرتمند منطقه‌ای در منشور آشوبگران قرار گرفت، این بار با لحن و ادبیات دیگری در سخنان روحانی و طرح یک «استراتژی (ضد) ملی» از سوی وی دیده شد. وی به طور غیرمستقیم موجودیت و حمایت ایران از محور مقاومت را از اشکالات نظام دانست و گفت: «اگر دلسوزی نسبت به مسلمانان و منطقه، به خانمان‌سوزی برای ملت ایران منتهی شود، این غلط است و درست نیست.» به گفته ناظران سیاسی، این شعار نخستین بار از سوی وزارت خارجه اسرائیل طرح‌ریزی شد تا ایران را از متحدان منطقه‌ای خود جدا و با راهبرد نظام برای تثبیت موقعیتش در منطقه مقابله کند. برخی اصلاح‌طلبان نیز در زمان ظهور داعش با انتقاد از حضور نظامی ایران در سوریه و لبنان، عملاً همان گفتمان «نه غزه، نه لبنان» را بازتولید کردند.
اما حوادث اخیر ثابت کرد دفاع از غزه و لبنان، نه‌تنها هزینه‌ساز نبوده، بلکه سدی حیاتی در برابر حمله مستقیم به ایران بوده است، از این رو در این برهه حساس که امریکا تلاش می‌کند با تضعیف هر چه بیشتر محور مقاومت، زمینه جنگ علیه ایران را هموارتر کند، تکرار حرف‌هایی که شعار «نه غزه، نه لبنان» را دنبال می‌کند، امنیت ملی را به خطر می‌اندازد و تهدید جدی تلقی می‌شود.

         


                                

منبع: روزنامه جوان

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار